پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- در شرایطی
که بهای نفت در بازارهای جهاین به شدت کاهش یافته است ، این روند می تواند به
راحتی در صورت تشدید رقابت میان شیعیان و اهل سنت معکوس شود. شیعیان در مجموع در
جهان اسلام در اقلیت قرار دارند .
پایگاه اینترنتی فارن پالسی درگزارشی به قلم گال لوفت تحت
عنوان « استراتژی کلان جدید چین برای خاورمیانه» نوشت:
در
ابتدای سال 2016 ، با توجه به تحولات منطقه ای چشم انداز نتایج سفر شی جینپینگ
رئیس جمهور چین به خاورمیانه به هیچ وجه مناسب نبود ، اعدام شیخ نمر روحانی شیعه در عربستان که
از وی به عنوان صدای اقلیت شیعه در این کشور نام برده می شد و پیامدهای بعدی آن
شامل قطع مناسبات دیپلماتیک عربستان سعودی و چند کشور سنی دیگر با ایران در واکنش
به حمله به سفارت عربستان در تهران ، فضایی ایجاد کرده بود که سفر رئیس جمهور چین
را به منطقه تحت الشعاع قرار می داد.
وی
قرار بود در قالب سفر به خاورمیانه در کشورهای مصر و عربستان سعودی و امارات عربی
متحده توقف داشته باشد که همگی اکثریت سنی بودند . در آن شرایط و در بحبوحه تنش
شدید میان این کشورها و ایران ، دیدار با رهبران سنی این شائبه را به ذهن می آورد
که چین از یکی از طرفهای این منازعه جانبداری می کند و یکی از شاخه های اسلام را
به دیگری ترجیح می دهد و این با سیاست دیرینه پکن مبنی بر حفظ بیطرفی در خاورمیانه
مغایرت داشت.
از
طرفی به تعویق انداختن برنامه زمانی این سفر برای دومین بار در کمتر از یکسال نیز
به نوبه خود پیامدهای منفی به دنبال داشت. چین پیشتر در بهار سال 2015 ،
برنامه سفر مشابهی را پس از حمله نظامی ائتلاف تحت امر سعودی به یمن بر ضد شیعیان
به تعویق انداخته بود. شی جینپینگ از زمان به قدرت رسیدن تاکنون تقریبا از همه
نقاط جهان به جز خاورمیانه دیدن کرده بود. همین امر برای لی کچیانگ نخست وزیر چین
نیز صادق بود.
به
تعویق انداختن مجدد برنامه این سفر می توانست به حربه ای برای مداخله در سیاست
خارجی چین تبدیل شود. ولی رئیس جمهور چین به جای این کار تصمیم گرفت ، بحران به
وجود آمده در جهان اسلام را به فرصتی طلایی برای پرده برداری از استراتژی نوین
کشورش در خاورمیانه تبدیل کند. راهبردی که در نهایت کشتی چین را از حاشیه خارج می
کرد و آن را مستقیم به دل دریای طوفانی خاورمیانه می زد.
در
واقع باید گفت این سفر شامل چند هفته کاری بسیار پر مشغله و متراکم برای سیاست
خاورمیانه ای پکن بود. در طول چند هفته قبل از آن ، حتی قبل از اعدام شیخ نمر ، شی
به دنبال راه هایی بود تا پکن را به نحوی به بحران سوریه داخل کند ، در این راستا
دعوت از ولید المعلم وزیر خارجه سوریه و نیز رئیس ائتلاف ملی سوریه به عنوان اصلی
ترین گروه مخالف بشار اسد برای ملاقات در پکن در چارچوب تلاش برای دستیابی به راه
حلی صلح آمیز برای بحران سوریه تعبیر شد. نکته مهم این رویکرد این بود که چین را
از سیاست دیرینه حمایت از بشار اسد خارج می ساخت. چین روز 13 ژانویه سند سیاست
خارجی پکن را در قبال اعراب ، در تشریح منافع چین در خاورمیانه منتشر کرد.
پس
از حمله به سفارت عربستان در ایران ، شی معاون وزیر خارجه خود یعنی ژانگ مینگ را
به تهران و ریاض فرستاد و از دو طرف خواست تا خویشتنداری پیشه کنند. وی همچنین
برنامه سفر خاورمیانه ای خود را تغییر داد . به جای سفر به امارات عربی متحده
تصمیم گرفت توقفی غیر منتظره در تهران داشته باشد تا بدین ترتیب نخستین رهبر خارجی
باشد که پس از برچیده شدن تحریمها و اجرایی شدن توافق هسته ای ، قدم در تهران می
گذارد. وی به منظور ایجاد موازنه برای سعودی ها نیز یک هدیه داشت : اعلامیه ای در
باب حمایت از تمامیت ارضی و حاکمیت دولت یمن که سعودی ها از آن در برابر نیروهای
طرفدار ایران در این کشور حمایت می کردند.
این
دیپلماسی بیش فعال شده ممکن بود کسانی را که به گرایش پکن به پرهیز از دخالت در
امور داخلی دیگر کشورها عادت داشتند ، شگفت زده کند.
منتقدان
می گویند همه اینها تحرکاتی تاکتیکی است که با هدف محقق شدن فرصت های اولیه تجاری
چین در هر دو کشور ایران و عربستان طراحی شده است. البته این استدلال تا حد زیادی
درست است. ولی این تفکر اشتباه خواه بود که تازه ترین اقدام چین را در منطقه
خاورمیانه ، تا سطح فرصت طلبی اقتصادی محض تقلیل دهیم.
پکن
به خوبی بر این نکته واقف است که خاورمیانه آنقدر اهمیت دارد که نباید آن را دو
دستی به دیگران تقدیم کرد و اینکه غفلت از آن ممکن است چین را به دردسر بیندازد -
بنابراین مقامات پکن دیگر مایل نیستند که کناری بنشینند و دست روی دست بگذارند و
شاهد فرو افتادن منطقه در گرداب هرج و مرج و آشوب باشند.
چین
تا ماهها این موضوع را زیر نظر داست که آمریکا با توجه به نزدیک شدن به سال
انتخابات در این کشور و اشباع از عرضه نفت وگاز داخلی ، دیگر به مانند نیم قرن
گذشته چندان به پیگیری تحولات خاورمیانه و هدایت آن تمایلی ندارد.
(دست
کم روابط واشنگتن با ریاض و تهران به قدری پرفراز ونشیب و بحرانی است که آمریکا
نمی تواند در قامت یک میانجی عادل میان آن دو قد علم کند. ) از همه مهم تر روسیه
نیز در اوضاع خاورمیانه پرچم بیطرفی بلند کرده است ،سیاستی که در اغلب دوران پس
از سقوط اتحاد شوروی سابق نیز شاهد آن بودیم.
مسکو
زمانی از روابط متعادل و حسنه هم با تهران و هم ریاض برخوردار بود .
ولی
پس از دخالت نظامی روسیه در بحران سوریه به رغم اینکه بسیاری از جمعیت مسلمانان
جهان سنی مذهب هستند - موجب شد روسیه بیشتر متمایل به اردوگاه شیعه نگریسته شود و
در این میان دیگر سنی ها به مسکو به دیده میانجی قابل اعتماد نگاه نمی کنند. پس از
آنجایی که آمریکا و روسیه دیگر نمی توانستند موازنه را میان ایران وعربستان سعودی
برقرار کنند ، چین که از روابط مستحکمی با دو کشور برخوردار بود ، قدم به منطقه
گذاشت و وسوسه شد تا به نحوی خود این خلا را پر کند.
چندین
دلیل وجود دارد که چرا اختلاف شیعه و سنی برای چین از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
منطقه خلیج فارس که بخش اعظمی از ذخایر متعارف نفتی جهان را در خود جای داده است
برای چرخیدن چرخهای اقتصاد وابسته به منابع انرژی چین بسیار مهم است.
در
شرایطی که بهای نفت در بازارهای جهاین به شدت کاهش یافته است ، این
روند می تواند به راحتی در صورت تشدید رقابت میان شیعیان و اهل سنت معکوس شود.
شیعیان در مجموع در جهان اسلام در اقلیت قرار دارند . اگر ایران و عربستان سعودی و
متحدان منطقه ای آن درگیر جنگی منطقه ای شوند که با آسیب به زیرساختهای نفتی همراه
باشد ، بهای نفت خام سر به آسمان خواهد زد و اقتصاد جهانی دستخوش بحران خواهد شد.
با توجه به اینکه نیمی از واردات نفت خام چین از خلیج فارس است ، چنین بحرانی
احتمالا به اقتصاد این کشور بیش از هر کشور دیگر لطمه خواهد زد.
اشتیاق
چین به ایجاد خاورمیانه ای بدون بی ثباتی فرقه ای نیز به شاخصه سیاست خارجی این
کشور در قرن 21 مربوط می شود : ابتکار موسوم به یک کمربند ، یک جاده که سرزمین ها
و آبراه های گسترده داخلی چین را در قالب شبکه ای از دالان های تجاری و حمل و نقلی
، به قلب اروپا متصل می سازد. این ابتکار بلندپروازنه ترین پروژه توسعه اقتصادی در
تاریخ بشریت به شمار می رود که برای آن پکن وعده داد است میلیارد ها دلار هزینه
خواهد کرد. افزون بر آن چیم منطقه سین کیانگ را به عنوان دروازه ای برای اسیای
میانه وآسیای جنوبی قلمدا می کند ولی یک منطقه ناآرام و بی ثبات به نام خاورمیانه
در میانه این راه وجود دارد.
چین
نگران آن است که مسلمانان اویغور ساکن منطقه که برخی از انها اخیرا به صفوف
تروریست های داعش هم پیوسته اند ، روزی بازگردند و نواحی غربی این کشور را دستخوش
هرج و مرج کنند.
شی
باید بداند که دیپلماسی چینی هر چقدر هم که فعال باشد نمی تواند بر قرنها خونریزی
میان شیعه و سنی غلبه کند و به آن پایان دهد. و رهبری هنرمندانه چینی نیز حتی نمی
تواند مناقشات ریشه دار در منطقه را به سادگی از میان بردارد.
ولی
چین در هر حال می تواند از گسترش شعله های این آتش جلوگیری کند. با توجه به فقدان
روابط دیلمتیک میان تهران و ریاض ، ارتباطات باز چین با دو پایتخت می تواندموثر
واقع شود. چین می تواند از ایده یک کمر بند یک جاده و معرفی طرح های اقتصادی که در
بردارنده منافع تجاری شیعه و سنی باشد به عنوان مکانیزمی برای تنش زدایی استفاده
کند.
به
عنوان مثال می توان به احداث
خط لوله گاز ایران - پاکستان ، بندر گوادر در ساحل دریای عرب و
خطوط ریلی پرسرعت جاده ابریشم که با عبور از کشورهای سنی اسیای میانه مانند
قزاقستان ، ازبکستان و ترکمنستان ، سین کیانگ را به تهران متصل می سازد اشاره کرد.
چین در موقعیتی قرار دارد که می تواند ایران را به عضویت سازمان همکاری شانگهای در
آورد که دیگر اعضای آن سنی هستند.
البته
همه این اقدامات باید با گرایشات چینی ها به سمت اهل سنت همراه باشد .
با
توجه به قانون جدید مبارزه با تروریسم که به ارتش چین امکان می دهد در خارج از این
کشور مشروط به رضایت دیگر کشورهای مربوط ، عملیات ضد تروریستی اجرا کند ،چین می
تواند فعالانه در ائتلاف های گوناگون که برای شکست دادن داعش در منطقه و نیز
عملیات صلح بانی تشکیل می شود، مشارکت داشته باشد. افزون بر آن چین به عنوان یکی از معدود
کشورهای باقیمانده در تجارت احداث نیروگاه های هسته ای ، می تواند به کشورهای سنی
در توسعه انرژی هسته ای غیر نظامی تضمین دهد. که این به نوبه خود واکنشی از روی
اکراه و بی میلی و در عین حال اجتناب ناپذیر در پی توافق هسته ای با ایران به شمار
می رود.
البته
ممکن است همه کس از این نقش جدید چین در خاورمیانه احساس رضایت و خرسندی نکند به
ویژه آنهایی که در واشنگتن همواره عادت داشتند آمریکا را به عنوان یگانه ابرقدرت
حاکم بر منطقه ببینند. ولی با توجه به تشدید تنشها در منطقه و نوعی انزوا طلبی با
توجه به فصل انتخابات در آمریکا ، واشنگتن باید از دستاوردهای شی جینپینگ در
خاورمیانه استقبال کند. سفر بهار اینده رئیس جمهور چین به واشنگتن برای شرکت در
نشست سران امنیت هسته ای اوباما ، فرصتی طلایی است تا دو قدرت جهانی راه های
همکاری و تعامل با یکدیگر را برای هدایت مشترک اوضاع منطقه و برطرف کردن چالشهای
کنونی با دقت مورد بررسی قرار دهند.
منبع: عصر نفت