پایگاه خبری تحلیلی
فولاد (ایفنا)- نظام بانکی ایران یک دهه است که گرفتار رنجها و مصیبتهای
بسیاری شده است. رنجهای بزرگی که اگر بگوییم سازوکار آن را به کلی فلج کرده،
بیراه نگفتهایم. اما ریشه این مشکلات در کجا نهفته است؟ بانکها با سه مصیبت بزرگ
دست و پنجه نرم میکنند. مطالبات معوق، نخستین گزینهیی است که در زمینگیر کردن
نظام بانکی نقش بسزایی را ایفا میکند. زمانی که بانکهای ایرانی با حجم وسیعی از
مطالبات معوق روبهرو هستند چطور میتوانند منابع لازم برای تسهیلاتدهی به
مشتریان خود داشته باشند؟ این در حالی است که مسوولان بانکها بارها برای دریافت
مطالبات خود از دولت و بخش خصوصی گلایه کردند، چراکه بانک بدون منابع یعنی سیستمی
کاملا ناکارآمد و فلج. پس چطور میتوان در چنینی شرایطی از بانکها انتظار پرداخت
تسهیلات کلان را داشت. البته نکته مهمی که در این خصوص وجود
دارد این است که در طول 12سال گذشته، نه تنها منابع بانکی کم نشده بلکه میتوان
گفت که حدود 120 برابر نیز افزایش داشته است. افزایشی که به نوعی به دلیل تامین
وامهای کلانی که به شرکتها و سازمانهای دولتی داده شد، آنچنان به چشم نیامده
است.
بانکها
باوجود اینکه منابع بیشماری در اختیار داشتند بهدلیل اینکه وامهای دادهشدهشان
بازگردانده نشد، گرفتار مطالبات معوق شدند و تاکنون هم نتوانستند راهی برای خروج
از این مشکل بیابند. با ادامه این روند و بدهیهای سنگینی که اگر از سمت دولت، بخش
خصوصی و شبهدولتیها پرداخت نشود راهی جز اعلام ورشکستگی یا محدود کردن برخی از
فعالیتهایشان نخواهند داشت.
اما
مصیبت دیگری که باید از آن نام برد، فقر سیستم بانکی در زمینه ارتقای تکنولوژی و
فناوری بانکداری نسبت به سایر کشورهای دنیا است. بانکهای ایرانی از لحاظ تکنولوژی
و امکانات بینالمللی بسیار ضعیف هستند و همین موضوع آسیبهایی را به نظام بانکی
ما وارد کرده است. آسیبهایی که باعث شده، بانکداران کشور امکانات همکاری مشترک آن
هم به معنای واقعی با بانکهای بینالمللی را نداشته باشند. امروزه بانکداری در کل
دنیا به یک علم تبدیل شده و نداشتن دانش در این زمینه میتواند تاثیرات شگرفی در
پسرفت نظام بانکی هر کشوری ایفا کند. سطح دانش و مدیریت بانکداری در ایران پایین
است. برای رفع این مشکل باید اعضای بانکها برای آموزش بیشتر و بهتر به خارج از
کشور بروند و دورههای بینالمللی مدیریت بانکداری را بیاموزند.
اما
مصیبت سوم و آخر که باید به آن اشاره کرد، کمبود سرمایه بانکهاست. در چنین شرایطی
برای افزایش سرمایه، بانکها باید از وامهای بینبانکی یا سندیکایی استفاده کنند
که تجربه سالهای گذشته نشان داده که این روش گزینه موفقی نبوده و عمدتا بانکها
نتوانستهاند به خوبی با یکدیگر کنار آیند.
با
نگاهی به تجربیات بانکهای موفق در کشورهای توسعهیافته میتوان به نتایج مهم در
موارد ذکر شده رسید. عمدتا مدیریت ریسک بانکها بالا است، این درحالی است که در
سایر کشورها با توجه به پتانسیلی که دارند، میزان منابع دهی خود را مشخص میکنند.
آنان با دانش بانکداری بینالمللی که در اختیار دارند به خوبی میدانند چگونه عمل
کنند که گرفتار مشکلات بزرگی که امروزه بانکهای ما با آن روبهرو هستند، نشوند.
همچنین
نوع اعتباردهی آنان منطقی است در حالی که در ایران اینگونه نیست. مدیریت
بانکها در طول سالهای گذشته تحت فشارهای سیاسی قرار گرفته است و آنان براساس
برنامهیی که دولت برنامهریزی میکند عمل میکنند. آنان خواه ناخواه با علم اینکه
میدانند منابعشان برنمیگردد، طبق خواسته دولت به بخشهای انتخاب شده، تسهیلات میدهند.
احمد حاتمی یزد /کارشناس بانکی