پایگاه خبری تحلیلی
فولاد (ایفنا)- مرتضی
ایمانی راد می گوید:بحران جهانی خیلی جدی از طریق کاهش مواد اولیه ای مثل نفت
براقتصاد ایران تاثیر خواهد گذاشت زیرا صادرات ما عمدتا از طریق نفت است.حتی بخش
غیر نفتی صادرات ما از کاهش قیمت نفت آسیب خواهد دید.
در نوشته
های اخیرتان درباره رکود در اقتصاد جهانی و تقاضای محدود در اقتصاد جهانی هشدار
داده اید.از سوی در اقتصاد ایران نیز ما با رکود مواجه هستیم.به نظر شما فوری ترین
کاری که می شود در این شرایط انجام داد، چیست و این رکود چه تبعاتی خواهد داشت؟
رکود،
پدیده ای است که در بخش مهمی از کشورها در اقتصاد جهانی و هم در اقتصاد ایران در
حال شکل گیری است و در گروهی از این کشورها رسما وارد رکود اقتصادی شده اند. ؛
البته مکانیزمی که دربازارهای جهانی اتفاق افتاده با شرایطی که در ایران وجود
دارد،متفاوت است. به عبارت دیگر دلایل رکود و نحوه شکل گیری آن در ایران و کشورهای
دیگر جهان متفاوت است .
ممکن است
مشخصات این رکود را در اقتصاد جهان توضیح بدهید؟
اتفاقی که
در اقتصاد جهانی ( حداقل در بسیاری از کشورهای جهان ) در حال رخ دادن است؛ به دلیل
وجود حجم بالای بدهی بخش خصوصی و بخش عمومی است که این حجم بدهی های انباشته
در طول تاریخ جهان بی سابقه است؛ حتی می توان گفت در طول جنگ جهانی دوم هم هم چنین
بدهی وجود نداشته است. به عنوان مثال آمریکا بیش از تولید ناخالص داخلی به دولت و
مردم بدهکار است. رقمی در حدود 102 درصد تولید ناخالص داخلی که حدودا 18 هزار
میلیارد دلارمی شود، بدهکار است . از این بدتر دولت ژاپن است که حدود 212 درصد از
تولید ناخالص داخلی اش را بدهکار است . در اروپا و بیشتر کشورهای اروپایی هم
وضعی به همین شکل است. هر کدام بدهی های سنگینی دارند.
این بدهی
ها حالا به کشورهای موسوم به emerging market یا
اقتصادهای نوظهور کشیده شده است و هر روز بر میزان بدهی کشورهای توسعه یافته و
کشورهای در حال ظهور افزوده می شود. وقتی بدهی دولت ها به شدت
افزایش می یابد و رکورد تاریخی را می شکند و حتی این بدهی دامنگیر بخش خصوصی هم می
شود، یک علامت به بازار می دهد. آن علامت این است که تقاضا که محرک اولیه اش
پول است، به شدت پایین آمده است .
این کاهش
شدید تقاضا موجب شده که قیمت مواد اولیه از جمله مس، نفت و سایر کالاها در یکسال و
نیم اخیر کاهش یابد. بنابراین آنچه اخیرا در اقتصاد جهانی می بینم، انقباض
جدی تقاضا در سطح جهان است که این انقباض جدی سبب شده ، تقاضا در سطح جهان کند
شود.این پدیده دو اثر دارد؛ اول اینکه موجب پایین آمدن قیمت مواد اولیه در
بازارهای جهانی شده و دوم نرخ رشد اقتصادی بسیاری از اقتصادهای جهان را کاهش داده
است. همه کشورهای BRICS به جز هندوستان، با نرخ رشد تولید
داخلی کاهنده مواجه هستند.
رشد
اقتصادی برزیل منفی است و در نیوزیلند نرخ رشد رو به منفی شدن است. دراروپا
هم در همین شرایط حاکم است. هم از یک سو با گسترش رکود مواجه هستیم و هم
قیمت نفت و سایر کالاها که با اقتصاد ایران نیز مرتبط است،در حال کاهش است.این ها
مسایلی را به دنبال دارد که عمیقا اثرات گسترده ای دربرخواهد داشت. به عنوان مثال
نرخ بهره به شدت پایین آمده است؛ بانکهای مرکزی جهان برای اینکه تقاضا را تحریک
کنند، به طور گسترده شروع به عرضه پول کرده اند و حجم وحشتناکی از پول توسط
بانکهای مرکزی در کشورهای مختلف جهان از جمله ژاپن ، اروپا و آمریکا در حال افزایش
و تزریق به این اقتصاد ها است . به جز در آمریکا که نتیجه این کار مثبت بوده، در
سایر کشورهای جهان این کار نتیجه نداده است.
در نتیجه
عدم تعادل های ساختاری در اقتصاد جهانی بوجود آمده است.از آنجا که پدیده
رکود و انقباض تقاضا در اقتصاد جهان موقتی نیست و ساختاری است، بنابراین انقباض
اقتصاد ها در سطح جهان ادامه خواهد یافت و حتی می توان پیش بینی کرد که
تا پایان سال 95 این انقباض ادامه داشته باشد.البته ممکن است در سال
2017 به تدریج شاهد تغییراتی در اقتصاد جهان باشیم،زیرا از این سال اگر
ساختارها تغییر کند می توان آرام آرام امیدوار بود که تقاضا در بازار جهانی
رشد کند. در غیر اینصورت باید شاهد ریزش شاخص ها و رکود گسترده در بازارهای جهانی
باشیم.
رکودی که
شما بدان اشاره می کنید،آیا از جنس بحرانی است که در سال 2008 در اقتصاد جهان
اتفاق افتاد؟ همانطور که مستحضر هستید این بحران از صندوق های مالی و آن صندوق
معروف لمن برادرز شروع شد و به تدریج تمام دنیا را فراگرفت.اگرچه تاثیری درابتدا
بر اقتصاد ایران تاثیری برجای نگذاشت، اما بعد از مدتی دامنه آن به ایران هم
رسید. آیا می توان گفت تاثیرات رکود جدید به ایران هم خواهد رسید؟
اگر تعدیل
جدیدی که باید در اقتصاد جهانی بیفتد، اتفاق نیفتد می توان انتظار رکود جدی در
بازارهای جهانی را داشت. البته نه مثل 2008 بلکه شاید گسترده تر از آن. می
توان انتظار داشت در سالهای 2016 و 2017 این اتفاق رخ بدهد.اگر اتفاق
نیفتد، بازارها خود را برای ریزش جدی تر از 2008 آماده خواهند کرد.چون ابعاد
جهانی بحران 2008 چندان گسترده نبود و همانطور که اشاره کردید از چند بانک شروع شد
اما در شرایط جدید،رکود وسعت جهانی دارد و اگر بحرانی رخ بدهد ابعاد بیشتری را در
برمی گیرد.مگر آنکه تعدیل ساختاری اتفاق بیفتد، اما این تعدیل ساختاری چیست؟
وقتی همه
بازارهای بورس جهان رکورد تاریخی می زنند،حتی ژاپن ، کانادا و بسیلری دیگر از
کشورها که اقتصاد ضعیفی دارند و امریکا که رشد نسبتا معقولی داشته است ، رشدی به
این وسعت در بازارهای بورس خود نداشته اند. این رشد در حالی رخ می دهد که قیمت
مواد اولیه در حال کاهش است.نرخ بهره در حال کم شدن است و از سویی رشد اقتصادی کند
شده است. بنابراین در این شرایط طبیعی است که رویه بازار بورس در
سطح جهان یک حباب جدی در خود داشته باشد و این حباب می تواند با سیاست های پولی که
بانکهای مرکزی جهان در حال اتخاذ ان هستند تقاضای جهانی را تحریک کنند .
اگر با
تحریک تقاضا قیمت مواد اولیه بالا برود و بورس رشد کند و در این میان اقتصاد جهانی
بتواند این تعدیل ساختاری را انجام بدهد ، یک تعادل نسبی در اقتصاد جهان بوجود می
آید. بنابراین این بحران در شرایطی می تواند اتفاق بیفتد که این تعدیل صورت نگیرد.
اما به نظر می رسد تا سال 2016 این تعدیل اتفاق بیفتد و اگر این تعدیل صورت نگیرد
به احتمال زیاد در 2017 شاهد رکود بزرگ خواهیم بود.
در کشور
ما چطور؟
این بحران
با فاصله به کشور ما هم خواهد رسید.
بحرانی که
در سال 2008 در جهان افتاد ، چین را تحت تاثیر قرار نداد و این کشور خیلی آسیب جدی ندید،
اگر این بحران جدید
اتفاق بیفتد چقدر می تواند چین را تحت تاثیر قرار بدهد؟
درست است
بحران 2008 چین را خیلی تاثیر قرار نداد؛اما در رکود بزرگی که بحثش را
میکنیم ، دیگر چین کنار گود نیست بلکه یکی از علل ایجاد بحران نظام جهانی
است. اگر نرخ رشد فصلی تولید ناخالص داخلی چین را بررسی کنید، از حدود 12 درصد تا
6.9 درصد در 6 سال گذشته کاهش یافته و در فصل گذشته به زیر 7 درصد رسیده است
که این افت در چند سال گذشته بی سابقه بوده است.اتفاقی که چین در حال وقوع است، خود
عامل تشدید بحران جهانی است و بنابراین اگر بحرانی بخواهد در نظام جهانی
اتفاق بیفتد که به تدریج زمزمه های آن در حال شنیدن است، نه تنها چین درگیر بحران
می شود، بلکه تسریع کننده این شرایط نیز خواهد بود.
شما به
شرایط ایران هم یک اشاره کردید؛همانطور که در اولیل دهه 90 هم شاهد بودیم موج
بحران 2008 با فاصله به ایران هم رسید به خصوص در حوزه صادرات و واردات ما موثر
بود.با توجه به اینکه «برجام » به سرانجام رسیده و قرار است تحریم ها به زودی
برداشته شود ، بحران ذکر
شده مستقیما کدام بخش های اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟
بحران
جهانی خیلی جدی از طریق کاهش مواد اولیه ای مثل نفت براقتصاد ایران تاثیر خواهد
گذاشت زیرا صادرات ما عمدتا از طریق نفت است.حتی بخش غیر نفتی صادرات ما از کاهش
قیمت نفت آسیب خواهد دید.زیرا بیش از 65 درصد بازار صادرات ایران تحت تاثیر این بحران
قرار می گیرد و از سویی پیش بینی ها درباره قیمت نفت حاکی است که ممکن است قیمت
نفت به زیر 30 دلارهم سقوط کند. در نتیجه ارز حاصله از صادرات نفت و مشتقات نفتی
ایران نمی تواند برای راه انداختن اقصاد کشوردر پساتحریم پاسخگوباشد.
اگر چنین
اتفاقی دربازارهای جهانی رخ بدهد ، ابعاد آن به کشور ما هم کشیده می شود و در
نتیجه کشور به ناچار باید به سمت سیاست های ریاضت اقتصادی و نگه داشتن اقتصاد کشور
از صدماتی که از اقتصاد جهانی می بیند، برود. در نتیجه نمی توان به طور قطع پیش
بینی کرد اما می توان گفت احتمال این شرایط را نباید دست کم گرفت. مسائلی که من را
نگران می کند، این است که مسئولین به این موضوع توجه ندارند و همکی درباره توفیقات
پساتحریم صحبت می کند.
اگرچه
ممکن است توفیقی در پساتحریم اتفاق بیفتد و گشایشی ایجاد شود، اما باید توجه داشت
در شرایط فعلی یک رکود جدی بطور بالقوه در اقتصاد جهان وجود دارد که هم می تواند
برای ما فرصت و هم تهدید باشد.یعنی باید مسئولان توجه داشته باشند، شرکت های
مختلفی که امروز برای آمدن به بازار ایران از هم سبقت می گیرند ، به این دلیل است
که در کشورخودشان کاری برای انجام وجود ندارد .حتی اگر بخواهیم در صادرات آنها
مشارکت کنیم، آنها به این راحتی نمی آیند چون اگر امکان صادرات باشد ،خودشان صادر
می کنند .
اگرهم
بخواهیم خارجی ها را در بازار داخلی مشارکت بدهیم، همانطور که بحث شد
با بحران انقباض تقاضا روبرو هستیم. بنابراین معتقدم نتایج برجام و پساتحریم بیش
از اندازه در اقتصاد ایران سیاسی شده است. من تردید ندارم که این اتفاق نقطه مهمی
در اقتصاد ایران است، اما نقطه ی عطف نیست که اقتصاد ایران را متحول
کند. زیرا شرایطی که دارد در حوزه اقتصاد جهان اتفاق می افتد ، این نگرانی را
ایجاد می کند که در شرایط کنونی اقتصاد جهان و شرایطی که ممکن است در آینده اتفاق
بیفتد، تقریبا در 40-50 سال گذشته بی سابقه بوده است.بنابراین نباید شرایط
را از دست بدهیم در غیر اینصورت دولت با کسری بودجه های شدید مواجه شده و فرصت ها
را از دست می دهد.
همانطور
که اشاره کردید کاهش بهای نفت محتمل است؛ البته برخی تحلیل ها هم از کاهش قیمت نفت
تا 20 دلار سخن می گویند.آیا می توان در دوران پساتحریم، فاصله تنفسی به اقتصاد
داد پیش از آنکه بحران اقتصاد جهانی به ایران برسد؟ آیا بسته هایی که دولت ارایه
می کند می تواند شرایط تنفس را مهیا کند؟
قاعدتا
خارج کردن اقتصاد ایران ازرکود کار ساده ای نیست؛ چون بحران مورد اشاره ما منشا
خارجی دارد حتی اگر در داخل سیاست داخلی را سامان بدهیم در شرایط بین المللی که
رکود حاکم است ، نمیتوانیم تغییری ایجاد کنیم . این رکود و اگر تبدیل به بحران شود
از دست ما کاری بر نمی آید تنها باید خودمان را با این رکود هماهنگ کنیم که کمترین
آسیب ها به اقتصاد کشور بخورد. در شرایط فعلی در داخل سیاست تحریک تقاضا دنبال می
شود.
در شرایط
کنونی در کنار این سیاست باید خود را با شرایط بین المللی هماهنگ کنیم؛ یک
سیاست برای تطبیق تقاضا در داخل و یک سیاست برای انطباق با اقتصاد بین الملل نیاز
داریم. اما متاسفانه ما فقط یک بخش را می بینیم و سیاستهایی که برای انطباق با
سیاست بین المللی نیاز است در دستور کار ما قرار ندارد. در مورد بسته های سیاستی
هم می توانم بگویم که نه تنها اقتصاد را به طور قابل توجهی تحریک نخواهد
کرد،بلکه ، اگرچه ممکن است در عین حال به طور موقف خوب عمل کند اما در نهایت یک
مُسکن است.نباید فکر کنیم که مسایل اقتصاد ما را حل می کند.
بنابراین
برای شرایط دوران گذاری که به آن اشاره کردید، اگر یکسال و نیم فرصت داشته باشیم
لازم است، نهادسازی در اقتصاد ایران صورت بگیرد. برای رویارویی با مشکلات نظام
داخلی و نظام بین المللی که در حال اتفاق افتادن است، به نظر من راه حل استراتژیک
این است که اقتصاد ایران با توجه به گشایش های برجام از این فرصت استفاده کرده و
یک استراتژی بسیار تهاجمی صادرات گرا را اتخاذ کنیم و یک بار دیگر کمبود
تقاضا در داخل را به خارج از کشور منتقل کنیم .اقتصاد ایران حجم صادراتش برای جهان
عددی نیست . اگر استراتژی قدرتمندی اتخاذ شود، می توان در دو سال ، بخشی از مسایل
اقتصاد کشور را در فاصله ای که بحران اقتصاد جهانی به اقتصاد ایران می رسد، حل
کرد.اما توجه داشته باشیم که همه این مسایل یک احتمال است که درباره آن صحبت می
کنم.
شما
به نهادسازی اشاره کردید،منظور شما از نهادسازی چیست؟
وقتی می
خواهیم سیاستی اعمال کنیم ،باید برای صادرکنندگان محرک یا سوبسیدی در نظر گرفت.
برای این کار باید به طور مستمر این محرکها را ادامه دهیم و برای این کار لازم است
که سیاستها ومحرکها نهادینه شوند. منظور از نهادها، مجموعه ای از سازمانها،
سیاستها و سیستم های انگیزشی است که می تواند صادرات کشور را بالا ببرد و
کشور را در مدت کوتاهی صادرات گرا کند. چون در مواجهه با کمبود شدید تقاضا در
بازار داخلی و جهانی، تنها راهی که می تواند اقتصاد کشور را حداقل در خود حل
کند،دنبال کردن این استراتژی است. برای این استراتژی یک سیستم حمایتی قوی
نیاز است.
نهاد خاص
خود را می خواهد. یک سیستم اعتباری نیاز است که آن هم نهاد خود را نیاز
دارد. همچنین یک سیستم حمایت حقوقی نیاز دارد . در نتیجه منظور از نهاد سازی این
است که مجموعه نهادها و سازمانها بتوانند مسایل اقتصادی را به صورت مستمر مورد
حمایت قرار بدهد . از سویی لازم است از طریق مقامات سیاسی کشور سیاست توسعه
صادرات مورد توجه قرار بگیرد و یک اجماعی بین سیاست گذاران و مسئولان قوای
سه گانه بوجود بیاید. به هر حال باید در مجموعه حاکمیت عزم و اراده سیاسی
برای توفیق در استراتژی توسعه صادراتی پیش آید تا این سیاست
را الزام آور کند .بحث این نیست که ارز صادراتی را بیشتر کنم ، بلکه موضوع این است
که مساله همه کشور به صورت همه جانبه صادرات باشد تا حجم صادرات غیر نفتی
را به 100 میلیارد دلار برساند.
همانطور
که اشاره کردید، کاهش قیمت نفت مساله جدی است ؛از آنجا که اقتصاد
ما وابسته به نفت است . فکر می کنید چقدر شرایط برای صادرات غیر نفتی در شرایط
کاهش قیمت نفت فراهم شود؟
براساس
گفته های شما، چون کمبود تقاضای جهانی نفت تا 2016 ادامه خواهد یافت ،کشور ما
با کمبود درآمدهای نفتی مواجه خواهد شد و بنابراین این مساله خود
تاکیدی بر ضرورت حرکت به سمت توسعه صادرات غیرنفتی را چند برابر می کند .از سویی گفته
های شما تاکیدی است که کشور بر صادرات غیرنفتی تمرکز کند. نکته ای که هست ؛اینکه
اگرقیمت نفت حتی اگر به بیش از 50 دلار هم برسد، سال آینده بیش از 30 میلیارد دلار
درآمد نفتی نخواهیم داشت که جمع این رقم در بهترین حالت درآمدی 30 میلیارد دلاری
برای اقتصاد به ارمغان می آورد.حالا اگر 40 میلیارد دلار صادرات غیر نفتی داشته
باشیم که آنهم به دلیل رکود در بازارهای جهانی بعید به نظر می رسد، جمعا 70
میلیارد دلار درآمد برای سال آینده خواهیم داشت که رقم بالایی نیست.
هرچند
کشور می تواند با این اعداد زندگی کند، اما در نظر بگیرید که نفت به زیر 40 دلار
سقوط کند،آنوقت چه باید کرد؟ همین امروز قیمت نفت وست اینترمیدت 37 دلار است و
آمارهای جدید نفت مجددا سقوط دیگری را نشان می دهد .با این شرایط، درآمدهای ارزی نمی تواند
کفاف نیازهای کشور را بدهد.بنابراین دو راه بیشتر نداریم،یا با درآمدهای ارزی کم و
کوچک کردن اقتصاد به اعمال سیاست های ریاضتی دست بزنیم تا اقتصاد را در این شرایط
حفظ کنیم و یا اینکه به صورت تهاجمی و منسجم و با حمایت بی چون چرا از
سوی حاکمیت سیاست توسعه صادرات را دنبال کنیم.
آیا
در این شرایط نیاز به تغییر قوانین و مقرارت خاصی هست؟بسیاری از صادرکنندگان از
اینکه مورد حمایت دولت قرار نمی گیرند، گلایه مندند ضمن اینکه آنهایی که در توسعه
صادرات موفق بودند،هم مورد حمایت های قوی دولتی نیستند. آیا برای توسعه صادرات
تهاجمی نیاز به اصلاح رویه های موجود داریم؟
طبیعی
است؛ به پاسخ این سئوال هم اشاره کردم. نه تنها این اصلاحات ضروری است، بلکه
باید سیاست اصلی دولت در سال 95-96 باشد. یعنی نه تنها باید اجرا شود و مورد
توجه باشد، بلکه این سیاستهای حمایتی باید محور سیاست های اقتصادی کشور قرار
بگیرد. به همین دلیل است که معتقدم نهادسازی خیلی گسترده ای برای توسعه
صادرات لازم است . در طول تاریخ ایران و تا به امروز این اتفاق نیفتاده است.اقتصاد
ایران به طور عمده درونگرا بوده و از صادرات برای حل مسایل داخلی خود
استفاده کرده است در حالی که از صادرات باید به عنوان استراتژی محوری اقتصاد
استفاده کرد. در شرایط عادی ایران صادرات گرا نیست،اگر هم این شعار مطرح می شود
اجرایی نشده است.صادرات گرا بودن یعنی اتخاذ یک سیاست تهاجمی و فراگیر که به نظر
می رسد، پاشنه آشیل اقتصاد کشور را در شرایط رکودی می تواند پوشش دهد.
به
نظر شما نیاز است قوانین مادر ، اصلاح شود یا بسته های سیاستی دولت کفایت می
کند؟
ما دو
دسته قوانین در کشور داریم که باید خیلی سریع مورد تجدید نظر قرار بگیرند؛
یک دسته قوانین داخلی است که هم صادرکننده با آن مواجه است وهم تولید کننده برای
بازار داخل با آن مواجه هستند.این قوانین هزینه های محیطی صادرکنندگان را در
سالهای گذشته به شدت بالا برده اند.مثلا در رتبه بندی جهانی فضای کسب و کار وضعیت
ایران به شدت بد است .این شاخص ها نشان می دهد که ایران آماده توسعه صادرات
نیست و این موضوع خود را در کالای صادراتی نشان می دهد. هر چند برخی شرکت ها ممکن
است در صورت سازی ها شرایط را مثبت جلوه بدهد، اما هزینه های محیطی نشان
میدهد که وضع صادرکنندگان چندان خوب نیست. قوانین دوم، یکسری قوانینی هستند که
برای ایجاد انگیزه در صادرکننگان تدوین شده اند.
این
قوانین می توانند اثر رکود را در اقتصاد جهانی خنثی کنند. به هر حال باید در نظر
داشته باشیم که در اقتصاد ایران برای سیاستهای مختلف همیشه هزینه کرده ایم و به
محض اینکه به توسعه صادرات می رسیم همه عنوان می کنند که این سیاست زمان بر
است. جالب است 20 سال پیش در مرکز پژوهش های مجلس تحقیقی برای ضرورت توسعه صادرات
غیر نفتی انجام می دادم و آن روزها به رییس وقت مرکز پژوهش های مجلس گفتم باید این
سیاست اجرایی شود.او به من گفت این سیاستی زمان بر است .خب، الان هم اگر بخواهیم
اجرا کنیم، زمان بر است. ولی کی قرار است آن را اجرایی کنیم؟ برای این کار هم نیاز
به دو دسته حمایت داخلی و بین المللی داریم که خود بحث مفصل تری است . به همین جهت
ابتدا لازم است تعهد و مسئولیت احساس شود و سپس به دنبال سیاست های آن رفت. قاعدتا
کشورهای مختلفی از جهان توانسته اند مسایل توسعه خود را حل کنند، اما امروز مساله
ما توسعه نیست. بلکه مساله ما این است که جلوی تخریب بیشتر و رکود گسترده تر در
اقتصاد را بگیریم.طبعا وقتی یک سیاستی در گروهی از اقتصادها در جهان جواب
داده است ، اقتصاد ایران هم می تواند از آن استفاده کنئد.
موضوع
دیگر نرخ ارز است؛سیاست دولت در حوزه بازار ارز شناور مدیریت شده است.در حالی که
برخی منتقدان می گویند دولت برای حمایت از صادرا باید اجازه بدهد ارز نرخ واقعی
خود را پیدا کند.نظر شما چیست؟
ما نمی
توانیم نرخ ارز را آزاد کنیم؛ بنابراین کماکان باید شناور مدیریت شده باشد.سیاست
ارزی برای کشور شناور مدیریت شده است ولی یک نکته وجود دارد و آن اینکه یک تهدید،
یا یک ترس، یا حتی یک دغدغه در اقتصاد ایران وجود دارد که می گوید،نرخ ارز
بالا بد است. این ترس و توهم باید از بین برود. به عبارت دیگر باید بدانند که مثلا
وقتی تورم بالا می رود، همپای آن نرخ ارز هم باید بالا برود. بنابراین
افزایش نرخ ارز همپای تورم داخلی یکی از الزامات بسته سیاست حمایتی در راستای
سیاست تهاجمی توسعه صادرات است .به این دلیل روی کلمه "تهاجمی" تاکید
دارم ،چون باید یک الزام و سیاست همه جانبه باشد. بنابراین نرخ ارز هم باید
شناور و هم کاملا در اختیار صادرکننده باشد و هم به راحتی بتواند از طریق سیاست
های بانک مرکزی خود را با تورم تعدیل کند. بنابراین وقتی تورم 25 درصد است باید
ارز هم بالا برود . سیاست مکمل دیگر این است که بازار آتی ارز در ایران راه
اندازی شود. البته ظاهرا در این زمینه اقداماتی هم انجام شده است.اگر امسال
این بازار راه اندازی شود، یک سیاست مکمل قوی خواهد بود.
علت
رکود در بازار اقتصادی ایران چیست، اگر در جمع بندی نکته ای به نظرتان باقی
مانده،اشاره بفرمایید.
دو علت
عمده عامل رکود در بازار اقتصادی ایران است . باید توجه داشت که این دوعلت پایدار
هستند و چون پایدار هستند کمبود تقاضا و انقباض تقاضا در اقتصاد ایران برای
سال 95 ادامه پیدا خواهد کرد. یک علت رکود در بازار جهانی ، کمبود تقاضا و کاهش
قیمت نفت است. علت دوم سه برابر شدن قیمت ارز، ساختمان و سایر قیمت هاست. در
اقتصاد ایران حدود 7 دهک درآمدی وجود دارد که کاهش درآمد آنها نسبت به افزایش
یکباره قیمت ها و ارز اقتصاد ایران را فلج کرده است؛ به عبارت دیگرقیمت ارز
از یک طرف سه برابر شد و از سوی دیگر برخی کالاها نیز تا 300 درصد افزایش
قیمت را تجربه کردند. اما درآمد 7 دهک درآمدی ایران تنها در حد سالی 20 تا
25 درصد بالا رفته است.
این 7 دهک
از تورم سود نمی کنند، بلکه زیر ضرب تورم قرارمی گیرند، در حالی که دهک های بالایی
از تورم سود می برند.در نتیجه انقباض تقاضای جدی از ناحیه مصرف کننده در
اقتصاد ایران بوجود آمده که این انقباض تقاضای جدی به همراه پایین
آمدن بهای نفت که موجب کاهش هزینه های بودجه شده و کمبود تقاضا را رقم زده
است. به عبارت دیگر هم تقاضا برای دولت به دلیل کاهش بهای نفت شدیدا پایین آمده و
هم مصرف کنندگان مشکلات بالا رفتن یکباره قیمت ها را به صورت انقباض تقاضا
دارند پس می دهند. در نتیجه این انقباض تقاضا ساختاری است و ادامه دار خواهد بود .
با بسته
های سیاستی که اخیرا اجرا می شود، هرچند یک نیاز است اما باید هوشیار بود که این
سیاستها مسایل ساختاری اقتصاد ایران را حل نخواهد کرد. مشکل ساختاری را باید با سیاستهای
ساختاری حل کرد. این بسته ها فقط تقاضا را تحریک می کنند و اثر این تحریک زود از
بین می رود. چون مشکل جدی در جای دیگر اقتصاد ایران وجود دارد . در واقع ما با یک
پدیده مزمن در اقتصاد ایران روبرو هستیم که مجموعه ای از توهم ها و خوش بینی هاست.
باید از خوش بینی های بیش از اندازه حذر کرد. نه اینکه مثل برخی از مقامات وزارت
نفت که اخیرا قیمت نفت برای سال آینده را 80 دلار پیش بینی کرده اند! اگر اینگونه
فکر کنیم و واقع بین نباشیم باید خود را برای مسایل بزرگتر آماده کنیم.
منبع:
خبرآنلاین