[ سبد خرید شما خالی است ]

پادشاهی سعودی چه زمانی از هم می پاشد؟

پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- صرف نظر از عوض شدن اخیر ریاست عربستان سعودی که در مقام های عالی این کشور نمایندگان نسل جوان قرار گرفته اند و این پادشاهی اصولاً بایستی در مسیر اصلاحات و به روز آوری گام بر دارد، ریاض به سیاست مداخله بی پرده در امور داخلی کشورهای همسایه از جمله با استفاده از روش های نظامی و تروریستی ادامه داده و رژیم داخلی را به خصوص در حق اقلیت شیعه شدت می بخشد و با حفظ قیمت های پایین نفت به ثبات اجتماعی و اقتصادی کشور لطمه می زند. ریاض همچنین به خود اجازه می دهد با لحن متکبرانه ای با واشنگتن، ضامن اساسی امنیت خود گفتگو کند. ولی همه این مراتب نه از قوت بلکه از ضعف نسل جدید رهبران عربستان سعودی حکایت دارد که با آتش بازی کرده و کشور را به فروپاشی و تجزیه سوق می دهند زیرا فرماندهان ارتش، رهبران قبایل و شیوخ گروه های سیاسی این پادشاهی از تشدید باز هم بیشتر خط تجاوزکارانه و بی اعتبار آل سعود پشتیبانی نمی کنند. اطلاعاتی درز رفته است که اگر این خط ادامه یابد، ممکن است سعودی ها زمام امور کشور را از دست بدهند و این کشور به 5-4 قسمتی که 80 سال پیش از آنها دوخته شده بود، تقسیم شود.

 نگاهی به تاریخ

برای اینکه ضعف دولت عربستان سعودی – صرف نظر از ثروت های سرشار نفتی این کشور - روشن شود، باید تاریخچه تشکیل آن را به خاطر آورد. تاریخ پیدایش دولت سعودی در سال 1744 در قسمت مرکزی شبه جزیره عربستان شروع شد. حاکم محلی به نام محمد ابن سعود و محمد ابن عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت، علیه امپراطوری عثمانی جبهه گیری کردند تا بنای ساخت دولت نیرومند خود را بگذارند. این پیمان که در قرن 18 منعقد شد، سرآغاز حکومت آل سعود گردید. این کیان دولتی بعد از مدتی تحت فشار امپراطوری عثمانی قرار گرفت که نگران تقویت عرب ها در نزدیکی مرزهای جنوبی خود بود. در سال 1817 سلطان باب عالی نیروهای تحت فرماندهی محمد علی خدیو مصر را به شبه جزیره عربستان فرستاد که این نیروها ارتش ضعیف محلی را قلع و قمع کرد. دولت اول سعودی 73 سال دوام آورد. البته هفت سال بعد، در سال 1824 دولت سعودی دوم به پایتختی ریاض پایه گذاری شد که 67 سال عمر کرده و توسط خاندان رشیدی اهل حائل، رقیبان دیرینه خود نابود شد. خانواده آل سعود مجبور شدند به کویت فرار کنند.

بعد از فروپاشی دولت سعودی دوم نفوذ امارت جبل شماره تحت ریاست آل رشید در زادگاه سعودی ها افزایش یافت. عبدالعزیز ابن سعود بنیانگذار پادشاهی سوم سعودی، از سال 1893 در کویت در تبعید به سر می برد. وی در سال 1902 جنگ های متعدد خود را با تصرف ریاض شروع کرد که آنجا رشیدی حاکم محلی و خانواده او را سر به نیست نمود. عبدالعزیز در سال 1912 تمام نجد را از آن خود کرد. وی در سال 1920 با استفاده از پشتیبانی نیرومند انگلیسی هایی که سعی می کند بر روی بازمانده های امپراطوری عثمانی نفوذ خود را گسترش دهند، خاندان رشیدی را به طور نهایی سرکوب کرد. در سال 1925 شهر مکه و تمام حجاز تحت کنترل عبدالعزیز قرار گرفت. بر اثر این کشورگشایی ها پادشاهی متحد نجد و حجاز به وجود آمد. بعد از آنکه سعودی ها عسیر، الحصا و قطیف را به دست آوردند، روز 23 سپتامبر سال 1932 نام پادشاهی نجد و حجاز به عربستان سعودی تبدیل شد و عبدالعزیز پادشاه آن اعلام گردید. سران اتحادیه های قبیله ای همه قسمت های پادشاهی جدید با هم موافقتنامه هایی با تعهدات طرفین منعقد کردند. آنها خاندان های آل شیخ ( بنیانگذاران وهابیت)، آل سعود، آل علی، آل جلیوی، آل رشید، آل سلیم، السدیری، السنیان و دیگران بودند. بعد از آن که در سال 1938 در عربستان سعودی نفت کشف شد و تولید آن آغاز گردید، سعودی ها پرداخت های گزاف مالی به بانفوذ ترین قبایل را تضمین کردند. ولی وقتی ریاض در سال 2014 قیمت های جهانی نفت را دو برابر کاهش داد، درآمدهای عربستان سعودی هم افت شدیدی کرد. خاندان سلطنتی از اجرای تعهدات مالی خود در برابر قبایل عاجز ماند و لذا آنها هم می توانند از اجرای تعهدات خود در برابر آل سعود دست بکشند.

 

 سیاست ایالات متحده

سیاست جدید واشنگتن در خاور میانه که از پاییز سال 2013 دنبال شده و ابتدا ناظر بر نزدیکی روابط آمریکایی ها با تهران و امتناع از موشک باران و بمباران سوریه بود و سپس در ماه ژوئن سال 2014 به امتناع آمریکا از اعزام نیروهای خود به عراق برای سرکوب داعش انجامید و نیز اینکه آمریکایی ها بعد از پیروزی حوثی ها بر منصور هادی شخص وابسته به سعودی ها از جنگیدن در یمن خودداری کردند، همگی موجب نومیدی شدید ریاست عربستان سعودی شده است. بعد از اجلاس اخیر سطح عالی آمریکا – شورای همکاری کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در کمپ دوید که ملک سلمان برای ابراز نارضایتی خود از باراک اوباما آنجا حضور نداشت، برای سعودی ها روشن گردید که ایالات متحده بیش از این نیرو های خود را به منطقه حتی برای نجات متحدان خود اعزام نخواهد کرد. آنها سوء ظن کردند که نکند آمریکا بخواهد ایران، مهمترین حریف سیاسی و رقیب اقتصادی سعودی ها در خلیج فارس و در خاور میانه را به جای عربستان سعودی به ژاندارم خود تبدیل کند.

واشنگتن مایل است مقامات فعلی جمهوری اسلامی ایران را با شخصیت های لیبرال غرب گرایی عوض کند که ارزش های غربی و گزینه غربی دمکراسی را قبول کنند. ولی به این منظور باید تهران را به وسیله توافقات درباره برنامه هسته ای اغوا کند زیرا هدف واقعی این توافقات نه حل و فصل مسأله برنامه هسته ای بلکه ایجاد شرایط برای باز شدن کامل ایران در برابر غرب، سرمایه گذاری های آن به خصوص در بخش نفت و گاز و نفوذ فرهنگی و عقیدتی آن است. ایالات متحده این واقعیت را خوب درک می کند و از تهران مرتباً خواست های جدید می کند تا به ثبات رژیم حاکم بر ایران لطمه هرچه بیشتری بزند. واشنگتن حتی وانمود می کند که حاضر است با ایران در زمینه عراق، سوریه و حتی یمن همکاری کند. سعودی ها فریب این حرف ها را خوردند که همین امر باعث تضاد منافع مقامات فعلی عربستان سعودی با آمریکا شد.

قبل از بحران یمن یک نوع نزدیکی روابط بین تهران و واشنگتن در زمینه عملیات مشترک علیه داعش توسط برخی کارشناسان به عنوان یک چیز تصنعی و تخیلی اعلام شده بود. درست است که داعش دشمن ایران هم است. جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در مصاحبه با شبکه تلویزیونی NBC News بر این واقعیت تأکید کرد و اظهار داشت که «در زمینه همکاری با تهران مشکلی نمی بینم زیرا این همکاری می تواند اوضاع عراق را با ثبات بکند». بدیهی است که آمریکا می خواهد از الگوی عراقی در حق عربستان سعودی استفاده کند نا ریاض را در زمینه حضور معین نظامی ایران در یمن، عراق و سوریه فریب دهد چرا که مقابله با داعش، این دشمن مشترک، در کار است در حالی که حل و فصل مسایل دیگر را می توان به بعد موکول کرد. به همین علت در بهار سال جاری بحث درباره احتمال وقوع تفرقه در عربستان سعودی شروع شد و اشاره گردید که این پادشاهی که 85 سال پیش توسط بریتانیایی ها به طور مصنوعی بر اساس پاره های امپراطوری عثمانی ایجاد شد، در آستانه تکان های شدیدی قرار دارد. بی ثباتی این کشور بر اثر تنوع قومی و مذهبی آن شدت می یابد. وهابیون در نجد برتری دارند. سنی ها در حجاز و قسمت شمال غربی کشور، شیعیان در استان شرقی، اسماعیلیون در جنوب و قبایل یمنی که بسیاری از آنها پیرو مکتب تشیع هستند، در قسمت جنوب غربی. حتی سازمان هایی چون Stratfor آمریکایی و Chatham House بریتانیایی به این واقعیت اشاره کرده بودند.

واقعیت چیست؟

در حقیقت امر، ملک سلمان روز 29 آوریل فرمان هایی صادر کرد که به موجب آن امیر مقرن بن عبدالعزیز از مقام ولی عهد ( نفر دوم کشور) گویا به درخواست شخصی وی استعفا کرده و محمد بن نایف به این مقام منصوب گردید (وی همچنین مقام وزیر کشور را برای خود محفوظ کرده و همزمان معاون رئیس هیأت وزیران شد که معمولاً خود پادشاه ریاست آن را بر عهده دارد). وی همچنین رئیس شورای امور سیاست و امنیت شد که در زمان ملک عبدالله پادشاه فقید، شورای امنیت ملی نامیده می شد. مقام نایب ولیعهد که قبلاً به محمد بن نایف تعلق داشت، به امیر محمد بن سلمان، پسر پادشاه رسید که همزمان مقام وزیر دفاع را حفظ کرده و معاون دوم رئیس هیأت وزیران و رئیس شورای اقتصاد و توسعه گردید.

اصل کار این است که هر دو ولیعهد، نوه ها و نه فرزندان ملک عبدالعزیز بنیانگذار دولت سعودی هستند در حالی که مقرن پسر او بود. بدین وسیله سنت انتقال زمام امور در خاندان آل سعود از برادر به برادر قطع شد ولو اینکه تنی چند از پسران عبدالعزیز هنوز زنده هستند. و این بدان معناست که بعد از رفتن سلمان، نماینده رده نه دوم بلکه سوم آل سعود یعنی نسل جوان تر خاندان پادشاهی، زمام امور را به ارث خواهند برد. الآن ولیعهد 55 سال دارد و معاونش فقط 30 سال.

نکته مهم دوم این است که هر دو شاهزاده ریاست سازمان های مسلح - به ترتیب وزارت کشور و وزارت دفاع – را بر عهده دارند. بدین وسیله به اعضای ناراضی خاندان آل سعود و سران قبایل و گروه های دیگر پیام شدیدی داده شد که هر گونه اعتراض آنها و تشکیل اپوزیسیون به شدت سرکوب خواهد شد. برخی از آنها بلافاصله اظهار ناخوشنودی کردند که معاون ولی عهد نه تنها پسر پادشاه است بلکه در سن 30 سال وزیر دفاع می باشد. انتصاب حمد السویلم به ریاست دربار (که شاخه های دیگر آل سعود و گروه های دیگر سطح امارت چشم دیدن این شخص  را ندارند) قوز بالا قوز شد.

انتصاب دو امیر ولیعهد، گرایش تصاحب و تحکیم قدرت در رده عالی حکومتی توسط دو شاخه سدیری خاندان آل سعود را که با ولی عهد نایف (که در سال 2012 فوت کرد) و سلمان پادشاه فعلی ارتباط دارند، را به اثبات رساند. السدیری، خاندان با نفوذ عربستانی است که با آل سعود روابط قوم و خویشی دارد و در نظام سیاسی عربستان سعودی از زمان تشکیل پادشاهی تا کنون جایگاه مهمی دارا بوده است. شاهزاده های آل سعود از قرن 19 به بعد اکثراً دختران السدیری را زن می گرفتند. بدین وسیله موازنه حکومتی به هم خورده است: شاخه های فرزندان عبدالله که از اعضای خانواده عبد الله پادشاه فقید تشکیل شده و عضو گروه هفت سدیری نیستند، بخشی از نفوذ خود را در سیاست پادشاهی از دست داده اند (گروه هفت سدیری شامل گروه سیاسی در داخل خاندان آل سعود است که از هفت فرزند عبدالعزیز پادشاهی عربستان سعودی از همسرش حصه بنت احمد السدیری تشکیل شده است).

علاوه بر برکناری امیر مقرن، استعفای امیر سعود الفیصل وزیر خارجه از سال 1975 هم رویداد معنی داری شده است. عادل الجبیر سفیر در ایالات متحده و ستاره جدید دیپلماسی سعودی، رئیس نهاد سیاست خارجی شده است. او طرفدار دو آتشه توسل به زور علیه سوریه، یمن و عراق است و این امر به معنی ادامه کشانده شدن ریاض به جنگ ها با این سه کشور است که نه تنها بیت المال را خالی می کند بلکه به ثبات رژیم حاکم و بهروزی گروه های امرا لطمه می زند. طبیعی است که در این شرایط تقویت ایران و افزایش اهمیت آن برای غرب در منطقه، به عنوان نیروی با ثبات کننده ای تلقی می شود.

 

پادشاهی چه زمانی از هم خواهد پاشید؟

عربستان سعودی به طور مصنوعی از گروه های مختلف مذهبی و قومی تشکیل شده و حکومت آل سعود بر حفظ موازنه پیچیده منافع قبایل اساسی استوار است. اگر این موازنه متزلزل شود، حکومت آل سعود پایان خواهد یافت. برای این کار هیچ گونه کودتا لازم نیست. قبایل عضو عربستان سعودی می توانند به سادگی از ترکیب آن خارج شده و استقلال دولتی خود را اعلام کنند. آنها درباره مرزهای جدید و عرصه های نفوذ و نیز درباره نحوه عادلانه تقسیم درآمدهای نفتی به توافق خواهند رسید. آنها حتی نباید در این مورد فکر زیادی بکنند چرا که سرویس های ویژه بریتانیا مدتهاست که طرح مفصل تجزیه این کشور با همه نقشه های لازم را تدوین کرده اند. نمونه های این تقسیم معاصر کشورها در لیبی مشاهده می شود که عربستان سعودی و قطر جنگ علیه این کشور را راه اندازی کرده بودند.

ولی ممکن است سناریوی بریتانیایی در عربستان سعودی کارگر نشود. بخشی از اراضی مورد اختلاف عسیر و نجران در قسمت های جنوب غربی و جنوبی پادشاهی که آنجا قبایل یمنی و از جمله شیعیان زیدی و اسماعیلی زندگی می کنند، به یمن تعلق خواهد گرفت و قسمت شمالی حجاز در قسمت شمال شرقی به اردن و مناطق شمالی به عراق. استان شرقی که نام تاریخی آن الحصا است و شیعیان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می دهند، همراه با بحرین که دو سوم جمعیت آن اهل تشیع هستند و کویت که 40% جمعیتش شیعیان هستند، می توانند دولت شیعه با نام مشروط «شیعستان» به پایتختی دمام را تشکیل دهند. بعید نیست که در صورت تقسیم عراق به سه قسمت که حکام فعلی ریاض این تحول را تحریک می کنند، بخش شیعه آن (60% جمعیت کشور) دولت عظیم شیعیان در هر دو ساحل خلیج فارس را به پایتختی بصره ایجاد کنند. صد سال پیش بصره مرکز ولایتی با همین نام در امپراطوری عثمانی بود.

******

البته ادعا نمی شود که این اتفاق همین امروز خواهد افتاد. ولی اگر آل سعود به ماجراجویی های جنگی خود ادامه دهند و کشور را از درون هم تضعیف کنند؛ اگر به آمریکا پرخاش کنند و با ایران، عراق و یمن دعوا کنند، تا 3-2 سال آینده چنین تحولی بعید نیست. غرب و به عبارت دقیق تر، آمریکا و بریتانیا به یک کشور غیر قابل پیشبینی با رژیمی که از نظر اخلاقی منسوخ شده است و موازین حکومتی آن به قرن 17 بر می گردد، احتیاج ندارد زیرا وجود این رژیم باعث رسوایی متحدانش در برابر جهان متمدن می شود. تازه ثبات اروپا و آسیا در زمینه انرژی در حد زیادی به این کشور وابسته است. اداره کیان های دولتی کوچک گوش به فرمانی که مدعی رهبری منطقه ای نباشند، راحت تر است. مقامات فعلی عربستان سعودی با پشتکار در این مسیر حرکت می کنند. آمریکا نیز همین کار را می کند. به نظر می آید که تصمیم مربوطه در واشنگتن اتخاذ شده است. و حالا فقط باید صبر کنیم نا ببینیم قبایل اساسی چگونه رفتار خواهند کرد.

«ایران رو»

 

 

 

۹ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۳۵
تعداد بازدید : ۴۰۵
کد خبر : ۲۸,۶۲۸
کلیدواژه ها: پایگاه خبری تحلیلی فولاد اخبار فولاد قیمت فولاد قیمت آهن آلات تحلیل اخبار فولاد مرکزخدمات فولاد ایران قیمت اقلام فولادی پایگاه خبری فولاد قیمت آهن آلات در بازارایران خرید اقلام فولادی آهن آلات خرید آه

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید