پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- اکنون این پرسش ها در برابر چین مطرح است که آیا می تواند
ثبات داخلی خود را حفظ کند و همچنان به سرزندگی اقتصاد جهانی کمک کند.
همانند بسیاری از اقتصاد های خرد کننده دیگر که قبل از آن که عبور کردیم مثلا
ژاپن که به خاطرم می رسد، چین نیز به نظر می رسد غیرقابل توقف باشد. اقتصاد
آن همراه با رشد غیر قابل تصور سالانه حدود ۱۰
درصد همچنان به پی می رود.
به نظر می
رسید هیچ مانعی توان جلوداری کردن از اقتصاد چین را نداشته باشد. پس از
بحران مالی سال های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹
، چین یک بسته محرک بزرگ را به تصویب رساند که برابر حدود ۱۳
درصد از تولید نا خالص داخلی بود. چین رشدش را دو برابر کرد و این اتفاق باعث شد
تا رهبران چین بطور گسترده ای مورد ستایش قرار گیرند.
اکنون
معلوم شد چینی ها هم همانند ژاپنی ها از اشتباه مصون نیستند. در واقع با در نظر
گرفتن شرایط تاریخی متفاوت بین چین و ژاپن، آنها اشتباهات مشابهی را مرتکب شدند.
ژاپن زمانی تنها متکی به صادرات و تجارت بود تا اینکه در اواسط سال ۱۹۸۰
با کاهش نرخ ارز مواجه شد که موجب تضعیف صادرات این کشور در برابر رقبا گردید.
بعدها یک سیاست مالی سبک را اخذ کرد که باعث ایجاد حباب در املاک ومستغلات و نیز
بهای سهام شد. مشابه آن ، چین نیز اقتصاد خود را وابسته به رشد صادرات کرد وهنگامی
که بحران های مالی باعث تضعیف تجارت شد ، رویه خود را تغییر داد وبه سمت
اتکای بسیار گسترده تر بر پروژه های زیر بنایی و سرمایه گذاری بیشتر در صنایع
سنگین روی آورد.
مشکل هر
دو کشور چین و ژاپن این بود که اتکاء به این سیاست رونق محور ، موقتی بود. حباب
های ژاپن یکی پس از دیگری ترکید ( هنوز شاخص بازار سهام ژاپن به دوران اوج خود در
سال ۱۹۸۹ نرسیده است ). چین هم ظرفیت مازاد تولید خود
را در صنایع سنگین از دست داد و تعدادی از شهرک های پراکنده مسکونی ساخت که عمدتا
خالی افتاده اند. به نظر می رسد رهبران چین اکنون نیاز به یک مدل جدید اقتصادی را
پذیرفته باشند، مدلی که به هزینه کرد مصرف کننده متکی است و آن را به عنوان
موتور اصلی رشد می نگرد اما تغییر در نظر با تغییر در عمل یکی نیست.
این واضح
است که اقتصاد چین در حال ضعیف شدن است و احتمالا به رشدی کمتر از آنچه که مورد
انتظار دولت یعنی ۷ درصد است، دست پیدا خواهد کرد. در ماه
اوت شاخص تولید چین به پایین ترین حد خود در سه سال گذشته رسید. همچنین
نگرانی هایی نسبت به تولید صنایع الکترونیکی و سیستم حمل ونقل بار در راه آهن وجود
دارد اما با توجه گزارش دانا کوک و تائو وانگ کارشناسان اقتصادی وابسته به موسسه
خدمات مالی و بانکداری سوییس که می گویند حدود ۷۰
درصد از برق مصرفی از بخش تولید می آید، نشان می دهند که اقتصاد چین در حال
فروپاشی نیست. هرچند آن دو اذعان دارند که این اقتصاد دارای مشکلاتی جدی است.
بزرگترینش مشکلات سرمایه گذاری بیش از اندازه در بخش مسکن است که باعث کاهش ساخت و
ساز شده و در پی آن تقاضا برای مصالح ساختمانی مانند فولاد و سیمان فروکش کرده
است. از طرف دیگر بازار سهام نیز طعم تلخ سقوط را چشید. اما به گفته این دو نفر نباید خبر های
خوب را هم نباید نادیده گرفت. مثلا در ماه جولای خرید و فروش کالا های خرد ، ۱۰.۳
درصد از سال پیش بیشتر شد، همچنین فروش گوشی های هوشمند رشدی ۳۲
درصدی داشت. بازار کار همچنان قدرتمند باقی ماند و بازار سهام در اوج خودشان تنها
با در دست داشتن ۱۲ درصد از دارایی خانوار ها در اوج قرار داشت.
به اعتقاد
نیکلای لاردی، اقتصاد دان و کارشناس مسائل چین از موسسه اقتصاد جهانی پترسون
، دست مزدها و درآمد های قابل مصرف هنوز در حال افزایش است. او می گوید «
مصرف رو به افزایش است ». اما این افزایش مصرف ها به وسیله خدماتی هدایت شده اند
که تقریبا نیمی از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد و شامل کالاهای صنعتی
نمی شود که اندکی بیش از یک سوم آن است. آقای لاردی همچنین می گوید :
هزینه های زیادی در بخش های بهداشت و درمان ، آموزش و پروش ، گردشگری و سرگرمی شده
است. او به زنجیره ای از سالن های سینما اشاره می کند که تنها در نیمه اول سال ۲۰۱۵
درآمدشان ۴۰ درصد افزایش داشت.
با این
وجود ، کاهش رشد اقتصادی چین پیامد های جهانی را به همراه داشت. میل زیاد
این کشور به مواد خام (نفت ،غلات ، مواد معدنی ) و کالا های وابسته به سوخت همانند
حبابی شد که اکنون ترکیده است. قیمت ها ابتدا بالا رفتند و حالا به شدت کاهش
یافتند. هم اکنون در بسیاری از فلزات ظرفیت مازاد استخراج وجود دارد. تولید
کنندگان کالا از استرالیا وبرزیل گرفته تا عربستان به شدت لطمه دیده اند. آنها و
تقریبا هر کس دیگری رشد چین را در بلند مدت فوق العاده پیش بینی می کرد ، اما
برداشت آنها اشتباه بود و این مساله تاثیر بزرگی بر اقتصاد جهانی گذاشت.
ارتباط
بین سیاست و اقتصاد بسیار لغزنده است. بسیاری از چینی ها یی که خود را با رشدی
آهسته تطبیق داده بودند ، آیا می توانند خود را با سرعت زیاد و استاندارد غرب
هماهنگ کنند ؟ یا رشد ضعیف باعث بی اعتبار شدن حزب کمونیست خواهد شد ؟ آیا چین با
افزایش شعار های ناسیونالیستی و مرکانتیلیستی خود ( توازن سیاست و اقتصاد ) می
خواهد باعث انحراف افکار عمومی خارجی از نومیدی ها و ناکامی های داخلی شود ؟ آقای
لاردی معتقد است رهبران چین تا زمانی که اشتغال زایی همچنان به قوت خود پابرجاست
احساس امنیت می کنند. به گزارش او در نیمه اول سال ۲۰۱۵
تعداد مشاغل غیر کشاورزی رشدی ۷.۲ میلیون
نفری داشته است. وی در ادامه اشاره می کند که بخش خدمات نیز رشد خود را اعم از
کارگران ویژه یا بخش مسافربری دوبرابر کرده است.
با این
حال شباهت مشکلات ژاپن با چین همچنان پابرجاست. پس از فروپاشی مدل اقتصادی ژاپن که
مبتنی بر صادرات بود ، این کشور دیگر هیچگاه نتوانست جایگزینی مناسب به جای آن
اقتصاد را پیدا کند. اقتصاد این کشور از آن پس همیشه بین این اصلاحات و آن یکی در
نوسان بوده است. در بسیاری از سال ها اقتصاد این کشور روند
رشدی پایین تر از یک درصد داشته است. چیزی که یک شکست بنیادین در مقایسه با گذشته
بود. اگر چین هم تجربه ای مشابه حتی با رشدی بیش از یک درصد داشته باشد، به سختی
می توان تصور کرد که رهبران این کشور واکنشی انفعالی همانند ژاپنی ها داشته باشند.
منبع :
واشنگتن پست