پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)- بنا به اعلام ایران و کشورهای عضو گروه پنج بعلاوه یک در
بعد از ظهر یک روز گرمِ اواخر تیرماه، مناقشه اتمی ایران با دستیابی به یک توافق
جامع رسماً خاتمه یافت. تمامی دیپلماتهایی که در این مذاکرات درگیر بودند، این
توافق را «توافقی تاریخی» نامیدند. مناقشه اتمی ایران به تحریمهای بسیار سختگیرانهای
منجر شده بود که نه تنها ایران، بلکه طیف وسیعی از کشورها را تحت تأثیر خود قرار
داده بود.
برای مردم
ایران دیدن تأثیرات اقتصادی تحریمها دشوار نبود: صادرات نفت خام ایران که بخش
بزرگی از درآمدهای دولت را تشکیل میدهد از سال 2012 به بعد نصف شده بود و تازه
دسترسی به پول همین میزان نفت فروخته شده نیز به دلیل تحریم مبادلات بانکی بینالمللی
با ایران بسیار دشوار میبود. برای مردم ایران تأثیر تحریمها خود را در تورم بیسابقه
و بیکاری روزافزون نشان میداد. طی سالهای 91 و 92 تورم به طرز بیسابقهای
افزایش یافت و نرخ رشد اقتصادی در کل این دو سال در محدوده منفی سیر کرد. به دلیل
کاهش جدی ارزش ریال، هزینههای واردات به شدت افزایش یافت و بسیاری از شرکتها،
کارخانهها و کارگاههایی که مواد اولیه یا کالاهای واسطهای خود را از خارج وارد
میکردند، یا از مقیاس تولید خود کاستند یا تعطیل شدند. در نتیجه رشد پایین
اقتصادی، سیل کارجویان با بازار کاری اشباعشده و حتی منقبضشده روبرو میشدند که
فرصتهای اندکی برای افراد جدید-که عمدتاً نیز تحصیلکرده و دانشگاهرفته بودند-
ارائه میدهد.
این شرایط
باعث شد تا اقتصاد در کانون انتخابات ریاستجمهوری سال 92 قرار گیرد و اقتصاد از
آن حیث به مسئلهای سیاسی تبدیل شده بود که عملاً میبایست نسبت خود را با مسئله
تحریمها تعریف کند. در آن انتخابات کسانی بودند که همچنان تحریمها را عاملی مهم
در وضعیت اقتصادی مردم نمیدانستند و به عوامل دیگری نظیر مشکلات مدیریتی یا غیره
اشاره میکردند. سرنوشت انتخابات خرداد 92 حول تحریمها و رویکردهای مواجهه با آن
رقم خورد و حسن روحانی با این شعار تبلیغاتی که توانایی پایان دادن به تحریمها را
دارد، برنده انتخابات شد.
همین
مسئله نیز سیاست خارجی دولت حسن روحانی را در دو سال گذشته تعیین کرد: تلاش نظاممند
و شبانهروزی در عرصه سیاست خارجی برای حذف تحریمها. حسن روحانی مذاکرات گهگاهی و
غیرنظاممند در دولت گذشته را به مذاکراتی بیوقفه تبدیل کرد که اگرچه پشت درهای
بسته صورت میگرفت اما از امکاناتِ دیپلماسی عمومی بیشترین بهره را میبرد. اعضای
تیم مذاکرهکننده ایرانی مرتباً با رسانههای داخلی و خارجی مصاحبه میکردند و در
فارین افرز، گاردین و نیویورک تایمز مقاله مینوشتند؛ زبان رسمی تیم مذاکرهکننده
از فارسی به انگلیسی تغییر میکرد؛ ظریف و سایرین از بالکنهای اتاقهای مذاکرات
در هتل کوبورگ وین مرتباً برای خبرنگاران دست تکان میدادند و با انواع نشانهها
به کل جهانیان این پیغام را میفرستادند که ایران برای مصالحهای که به رفع تحریمها
منجر شود آماده است.
برای
ایران اقتصادی سیاسیِ حل مناقشه هستهای، پی بردن به این نکته بود که مادامی که
تحریمها همچنان وجود داشته باشند، دست و پای این کشور برای هر کاری از جمله
افزایش نقش و حضورِ منطقهای خود بسته است. تحریمها باید لغو میشدند تا با جذب
سرمایههای خارجی، دوره جدیدی از رونق اقتصادی ایران رقم بخورد، نفت ایران مجدداً
وارد بازارهای آسیایی و اروپایی شود و زمینه برای حضور قوی در بازار وسوسهبرانگیزِ
گاز طبیعی آماده شود. صنعت پتروشیمی ایران نیز نیازمند فاینانس و تکنولوژی خارجی و
همچنین بازارهای جدیدی برای فروش محصولات تولیدشده بود و رفع تحریمها میتوانست
هر دوی این موارد را در اختیار ایران قرار دهد.
از طرف
دیگر اگرچه تحریمها تنها اقتصاد ایران را نشانه گرفته بودند، اما تأثیر آنها
تنها به این کشور محدود نمیشد. چین، هند، ژاپن، کره جنوبی، ترکیه، اسپانیا،
ایتالیا و غیره همه بهای سنگینی برای تحریمهای ایران داده بودند. از یک طرف این
کشورها مجبور بودند یکی پس از دیگری از بازار تقریباً 80 میلیونی ایران با آن
منابع طبیعی عظیماش خارج شوند و از طرف دیگر نفت ایران را نیز نمیتوانستند اصلاً
یا در اندازههای مناسب وارد کنند. پالایشگاههای آنها مجبور بودند هزینههای
بسیاری را صرف جایگزین کردن نفت ایران نمایند و شرکتی مثل پژو مجبور بود بازار
سودآوری را بنا به اجبار آمریکا و اتحادیه اروپا ترک کند. این تنها تأثیر مستقیم
تحریمهای ایران بر سایر کشورها بود. از سال 2012 تا اواسط 2014 حذف نفت ایران از
بازارها یکی از عوامل اصلی بالا ماندن قیمت نفت بود و این امر به طور غیرمستقیم
تمام کشورهای واردکننده نفت نظیر هند، ژاپن و چین را تحت فشار قرار میداد. آنها
هم بازار ایران و هم نفت ایران را از دست داده بودند و هم مجبور بودند نفت سایر
کشورها را با قیمتهای بالاتری خریداری کنند.
دولت
روحانی درست زمانی بر استراتژی مذاکرات نظاممند و پیگیر اصرار میورزید که
نارضایتی از تحریمهای آمریکا نیز بالا میگرفت. پاکستان میخواست به واردات گاز
از ایران مبادرت نماید، اما واشنگتن اسلامآباد را به تحریم تهدید میکرد.
پالایشگاههای هندی نیز دائماً به دلیل واردات نفت از ایران بار و خطرِ تحریمهای
آمریکا را بر دوش خود حس میکردند. و در این شرایط چه دلیلی داشت که آنکارا، اسلامآباد،
سئول، پکن، دهلی نو و مادرید و آتنِ بحرانزده و ریاضتکشیده به برگههای تحریمیای
که نه از پارلمانهای خود آنها بلکه از چاپگرهای کنگره آمریکا بیرون آمده بود،
وفادرا بمانند. آنها در حال ضرر کردن بودند و ایران دستاش را به سوی مصالحه دراز
کرده بود؛ اگر آمریکا بیمیلی از خود نشان میداد یا با کارشکنکیهای «غیرضروری»
سعی میکرد تا درخواستهای نظاممند ایران را که اینبار با یک دیپلماسیِ عمومیِ
قوی و پیگیر عجین شده بود، رد کند هر آن احتمال ان میرفت تا طغیان در میان یکی از
این کشورهای بر علیه رژیم تحریمها آغاز شود. آمریکا نفت ایران را به میوه ممنوعهای
تبدیل کرده بود که کشورهای واردکننده نفت حق نداشتند آن را گاز بزنند؛ اما وقتی که
یکی جرأت گاز زدن پیدا میکرد، چگونه میشد جلوی خیلِ عظیمِ گرسنگان را گرفت.
این چیزی
است که اوباما خود به آن معترف است. وی درست یک روز پس از دستیابی به توافق هستهای
در مصاحبه با نیویورک تایمز گفت: «من سعی کردم به افرادی از جمله نخستوزیر
نتانیاهو توضیح دهم که در صورت عدم توافق با ایران، توانایی ما برای حفظ این تحریمها
عملی نیست. در ذهن داشته باشید که فقط ایران نیست که در حال پرداخت هزینه برای
تحریمها است. چین، ژاپن، کره جنوبی، هند و تا حد زیادی همه واردکنندگان نفت جهان
که قبلاً از ایران نفت وارد میکردند، خودشان را در موقعیتی یافتهاند که برای آنها
هم میلیاردها دلار به دلیل تحریمها هزینه داشته است. از برخی منظرها، آمریکا
کمترین بها را برای حفظ تحریمها پرداخته، چون ما با ایران اصلاً تبادلات تجاری
نداشتیم. آنها [یعنی کشورهای واردکننده نفت] فداکاری زیادی کردند و دلیل آن هم به
خاطر دولت من، دیپلماتهای ما و گاهی اوقات به خاطر شخص من بود که قادر به اقناع
آنها مبنی بر این که تنها روش برای حل این مشکل هستهای اعمال
این تحریمها است، بودهایم و اگر آنها ببینند ما از آنچه کارشناسان فنی، مکانیسم
مشروع برای اطمینان از عدم حصول ایران به سلاح هستهای میدانند، خارج شویم و اگر
ببینند تلاشهای دیپلماتیک ما صادقانه نبود یا تنها تلاش برای در برگرفتن موضوع
هستهای نبود، بلکه به خاطر اختلافاتی که ما با ایران داریم، بود، پس از آن
صراحتاً بگویم آن تحریمها به سرعت شروع به فروپاشی میکنند و شاید ایران نتواند
150 میلیارد دلار [دارایی بلوکهشده خود را] بدست آورد، اما آنها به قسمت زیادی
از آن دست خواهند یافت؛ چون ما نمیتوانیم این حمایت از تحریمها را نگه داریم».
این نقل قول، به خوبی مؤید همان واقعیتی است که ما به آن اشاره میکنیم.
اقتصاد
سیاسیِ حل مناقشه هستهای ایران در خصلت دوگانه تحریمها نهفته بود. تحریمها از
یک طرف تمامی گروههای درگیر در ایران را به این نتیجه رساند که باید با مذاکرات
پیگیر و شبانهروزی و با آماده کردن شرایط برای دستیابی به یک بده بستانِ واقعی
شرایط را برای حذف تحریمها و مراوده بیشتر با قطبهای مختلف اقتصاد جهانی آماده
کنند. ظریف در نتیجه چنین اجماعی عنانِ کارِ مذاکرات را در دست گرفت. از طرف دیگر،
تحریمها میرفت تا موجی از نارضایتی در میان کشورهای مختلف واردکننده نفت و در کل
تمام کسانی که مشتاق حضور در بازار بزرگ ایران بودند، ایجاد کند. حتی مرتب
خبرهایی شنیده میشد که روسیه نفت ایران را میخرد و به پالایشگاههای هندی و چینی
میفروشد. ایران میوهای که آمریکا آن را ممنوع کرده بود در دست گرفته بود و آن را
به خیل گشنگانِ جامعه جهانی نشان میداد تا وسوسه شکستن تحریمها را در آنها
ایجاد کند. در چنین شرایطی بود که اقتصادِ سیاسیِ خودِ وضعیت، آمریکا را مجبور میکرد
تا نتایج حداقلی را بر باخت مطلق ترجیح دهد. نتایج حداقلی برای آمریکا همین توافق
اعلام شده بود و باخت مطلق زمانی حاصل میشد که تحریمها بدون حصول توافق به علت
عصیان کشورها بر علیه قوانین تحریمی دولت آمریکا و کنگره دچار فروپاشی شوند. این
بود دینامیسمی که پشتِ وقایعِ روزمره کار خود را میکرد تا همگان را برای برخاستن
دود سفید از هتل کوبورگ وین آماده کند.
منبع: ماهنامه دیپلماسی انرژی