پایگاه خبری تحلیلی
فولاد (ایفنا)- وقتی در سال
2008 به طور ناگهانی بسیاری از کشورهای اروپای غربی و آمریکا دچار بحران بیسابقه
اقتصادی شدند، همه به تکاپو افتادند. هرکس به تناسب شغل و رسالت خود به کاری مشغول
شد. احزاب سیاسی از بحران بهرههای سیاسی بردند و دولتهای جدید به سر کار آمدند.
دانشگاهیان به نوشتن مقالات پرداختند و بسیاری مسائل دیگر. در این میان کارهای اصولیتر
و درازمدتتری هم انجام شد.
یکی از آنها در ذهنم مانده و باعث
نگارش این نوشته شد. در یکی از کشورهایی که دچار بحران عمیق شده بود تعدادی
اقتصاددان برجسته جهان را جمع کرده از آنها دو سوال پرسیدند: چرا با وجود بودن شما
در این کشور باز هم دچار بحران شدیم؟ چرا شما بحران را پیشبینی نکردید؟ در این
جلسه بود که اقتصاددانان با ارجاع به مقالات فراوان خود طی دو سال قبل از آن، نشان
دادند که هشدارهای زیادی به دولت داده بودند ولی گوش شنوایی نبوده که نگرانیهای
آنها را جدی بگیرد.
نگارش این مختصر به همین دلیل است که
درآینده مدرکی دال برانجام وظیفه اخلاقیام داشته باشم. این روزها انتظارها و
امیدهای همه از دستاوردهایی که قرار است توافق هستهای به ارمغان بیاورد زیاد شده
است. انکار نمیکنم که احتمال ایجاد تحول اقتصادی عظیمی در کشور وجود دارد. ولی
هشدار من این است: فرض این که حل مسئله هستهای ایران
برای بهبود اقتصاد کافی است، غلط است.
در بهترین حالت، این یک شرط لازم است
ولی کافی نیست. نمیخواهیم طوری شود که پس از دو سال وقتی به گذشته مینگریم،
بپرسیم که چه شد که با وارد شدن صدها و یا حد اقل یکصد میلیارد دلار اضافی به اقتصاد
کشور، تحول مثبت آنچنانی به وجود نیامد. این اشتباه را بسیاری از کشورها در بیست
ساله اخیر مرتکب شدند. در حال حاضر اگر پولی به ایران وارد شود، منشاء آن هرچه
باشد فرقی نمیکند، چه از سرمایهگذاری خارجی و چه از پولهای بلوکه شده در خارج،
جایی برای آن در اقتصاد وجود ندارد. در این گونه شرایط، پولها تنها جذب همان
مصارف قبلی شده و محو میشوند.
در این چنین شرایطی، دولت بایستی قبل
از ورود هرگونه منابعی، متناسب با حجم آن فضا ایجاد کند. اگر دولت صبر کند تا پس
از ورود پول به کشور فضا را ایجاد کند، آن وقت دیگر دیر شده است بلکه هر گونه
فضاسازی بایستی قبل از ازدیاد درآمد انجام شود. شاهد این ادعا وضعیت بازار ایران
طی دو هفته اخیر است. طی این مدت، امیدواریها زیاد شد و مردم از حالت بلاتکلیفی
بیرون آمدند. نیروی عظیم همین دو موضوع باید به بازار رونق نسبی میداد ولی اینطور
نشد. این چند هفته را از دست دادیم. چند ماه آینده را دریابیم. چرخهای
اقتصاد کشور قفل است.
وضعیت اقتصادی کشور مانند اتومبیلی
است که چرخهای آن را بستهاند ولی دائماً در آن بنزین میریزند. وارد شدن پول
بیشتر مانند این است که موتور آن را هم قویتر کنند ولی تمام اینها باعث حرکت
اتومبیل نمیشود. برای دستیابی به هرگونه تحول اقتصادی، دولت باید قفل را از چرخهای
اقتصاد کشور باز کند. در این صورت است که کشور از رکود اقتصادی خارج شده چرخها به
حرکت در میآیند. با ایجاد این رونق، فضا برای ورود منابع مالی ایجاد میشود. ایجاد
انبساط هم کار سختی نیست، بلکه فقط اعتقاد به این تئوری جدیدلازم است . اگر
نه هر کسی میتواند درهای خزانه را ببندد و هرچه به دست میآورد همان را خرج کند.
کار سختی نیست ولی تئوری قدیمی است.
طی یکسال گذشته نظم مالی در کشور
ایجاد شده، موفقیتهای بینظیری هم درعرصههای بینالمللی کسب شده است. حال زمان
بهرهبرداری از آن فرا رسیده است. زمان انقباض به سرآمده و دولت باید برای بهرهبرداری
از شرایط جدیدی که خودش فراهم آورده، اقتصاد و از همه مهمتر تولید کشور را منبسط
کند، حتی به قیمت بالا رفتن کمی تورم آن هم برای مدتی کوتاه. دولت پیش نیازهای
شکوفایی را آماده کرده ولی برای رسیدن به آن و خروج از رکود اقتصادی، باید با دید
بازتر و قبول روشهای جدیدتر انجام وظیفه کند.
به هر قیمتی که شده باید زمینه سرمایهگذاری
توسط واحدهای تولیدی کشور فراهم شود و این مهم تنها با کمک بانکها ممکن است. از
طرفی چون منابع موجود در بانکها از بانک مرکزی سرچشمه میگیرد، این بانک مرکزی
است که باید اقتصاد کشور را از حالت رکود خارج کند. در شرایط خاص فعلی، بیرون آمدن
از رکود، باید اولین الویت اقتصادی دولت باشد، حتی به قیمت استقراض داخلی و افزایش
تورم.
عضو هیات علمی
دانشگاه استرلینگ انگلیس