پایگاه خبری تحلیلی فولاد (ایفنا)-عضو هیئت
علمی دانشگاه اصفهان با استناد به مصداقهایی اعلام کرد که اقتصاددانان آمریکا
برخلاف تئوریهایی که در دروس و کتابهای اقتصادی خود منتشر میکنند عمل کردند که
نتیجه آن تولید همان جهانی برای مصرف بازار آمریکا است.
به
گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس رسول بخشی
دستجردی در نشست نسبت اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی و چالشهای اقتصاد ایران در
دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار داشت: اولین گام درباره اقتصاد
مقاومتی شناسایی حریف است.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان با طرح این سؤال که اکنون اگر کسی به افراد بیکار جامعه
ایران پیشنهاد وام بیبهره برای تولید و تضمین خرید محصول تولیدی آنها را بدهد آیا
آنها قبول میکنند به تشریح دلایل لزوم شناسایی حریف در اقتصاد مقاومتی پرداخت.
وی
توضیح داد: در جنگ جهانی دوم که 70 میلیون انسان کشته شدند کل اروپا تخریب شد و 70
درصد شهرهای ژاپن از بین رفت اما جنگ جهانی دوم یک طرح از پیش تعیین شده بود در
این طرح که به طرح مارشال معروف است آمریکا به کشورهای اروپایی و خسارتدیدگان جنگ
جهانی دوم پیشنهاد وام داد تا تولید را شروع کنند و اطمینان داد که محصول تولیدی
آنها را خریداری میکند.
بخشی
دستجردی گفت: یک سال پیش از اتمام جنگ جهانی دوم سران کشورهای درگیر جنگ به همراه
آمریکا دور هم جمع میشوند و تصمیم میگیرند که بعد از جنگ چه کنند و چگونه اوضاع
مالی را تأمین کنند.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: در این کنفرانس مقرر شد که آمریکا به کشورهای
اروپایی کمک کند و نماینده آمریکا و نماینده اروپا در این کنفرانس دو اقتصاددان
یهودی بودند.
وی
گفت: تا آن موقع پول اول جهان پول انگلیس بود و دلار شناخته شده نبود. در این
کنفرانس بابت تضمین دلار آمریکا تعهد داد که هر اونس طلا را با 35 دلار تضمین کند
و این کشورها هرگاه تمایل داشتند 35 دلار را با یک اونس طلا معاوضه کنند.
بخشی
دستجری تصریح کرد: حدود 8 پس از این کنفرانس که به کنفرانس برتون (1944) موسوم است
نماینده آمریکا در این کنفرانس در مراسمی اعلام کرد که تصمیم کنفرانس برتون تا
25سال دیگر پابرجا است.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان اظهار داشت: بعد از جنگ جهانی دوم دلارهای آمریکا
برای تولید به کشورهای اروپایی و ژاپن سرازیر شد و تا سال 1971 درست 25 سال بعد که
کنز نماینده آمریکا در کنفرانس برتون پیشبینی کرده بود برابری هر اونس طلا با 35
دلار وجود داشت.
وی
ادامه داد: در سال 1971نیکسون رئیس جمهور آمریکا خبری را اعلام کرد که به شوک
نیکسون معروف است مبنی براینکه از امسال بانکهای آمریکایی
هیچ تعهدی در برابر تبدیل دلار به طلا ندارند این در حالی بود که آمریکا در مدت 25
سال گذشته از سال 1944 تا 1971 دلار را ترویج داده بود و دلار به اقتصاد این
کشورها رسوخ پیدا کرده بود و 25 سال برای رسیدن به این نقطه زمان صرف شده بود.
بخشی
دستجری تصریح کرد: اما این سؤال مطرح میشود که چگونه در این مدت 25 سال آمریکا
توانست برابری یک اونس طلا در برابر 35 دلار را حفظ کند این کار تنها با رصد تولید
جهانی طلا و چاپ دلار متناسب با آن محقق شد برای رسیدن به این منظور آمریکا نباید
هیچ کسری بودجهای داشته باشد به اندازه مالیاتی که از مردم میگیرد خرج کند و اگر
مجبور شود بیش از مالیاتی که از مردم میگیرد خرج کند باید از فدرالرزرو آمریکا
که یک بنیاد خصوصی و نه دولتی است دلار قرض بگیرد و به بازار تزریق کند که در این
صورت کسر بودجه ایجاد میشود از اینرو آمارهای اقتصادی نشان میدهد که از سال 1944
تا 1971 آمریکا هیچ کسری بودجه داخلی ندارد.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: اما پس از سال 1971 مشاهده میشود که آمریکا
دچار کسری بودجه داخلی هنگفت شده است اما در عین حال اصلاً تورم ندارد. در وهله
اول به نظر میرسد که این امر به دلیل این است که آمریکا برای جبران کسری بودجه از
بانک مرکزی قرض نمیکند اما این تصور کاملاً اشتباه است و اتفاقاً کسری بودجه خود
را از بانک مرکزی قرض میگیرد و قرضها را نیز پس نمیدهد که در نتیجه کسری بودجه
هنگفت انباشته شده 17 تریلیون دلاری دارد.
وی
اضافه کرد: کسری بودجه هنگفت آمریکا و نبود تورم در این کشور در حالی دروس
اقتصادی را زیر سؤال میبرد که در دروس آکادمی اقتصاد همواره تأکید میشود که کسری
بودجه اتفاق بدی است اما میبینیم که این اتفاق برای آمریکا خوب است.
بخشی
دستجردی ادامه داد: دلیل این امر این است که آمریکا کسری بودجه داخلی خود را از
محل خارجی تأمین میکند به این معنا که واردات آمریکا از صادرات بیشتر است.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: 90 درصد نوبلیستهای اقتصاد یهودی هستند اقتصاددانها
میگویند که کسری بودجه بد است و افزایش صادرات محرکه اقتصاد است اما اگر این امر
صادق است چرا کسانی که تئوری میدهند به آن عمل نمیکنند.
وی
در پاسخ به این سؤال گفت: زيرا سیاست اقتصادی آمریکا بر این است که دنیا کالاهای
مورد نیاز آمریکا را تولید و به این کشور صادر کند این همان اتفاقی است که در کل
اتحادیه اروپا، چین و ژاپن شاهد آن هستیم کشورهایی که صادرات بیشتری نسبت به
واردات داشته باشند نمیتوانند کسری بودجه داخلی را تحمل کنند به همین علت است که
میبینیم کشوری مانند یونان با کسری بودجه داخلی تا مرز فروپاشی پیش میرود اما
کشوری مانند آمریکا علیرغم کسری بودجه داخلی بیشتر همچنان با تورم صفر برقرار است.
بخشی
دستجردی افزود: آمریکا با این سیاست بیش از آنچه تولید کند مصرف میکند و مصرف خود
را نیز از محل واردات تأمین میکند در مقابل نیز بابت کالایی که تحویل میگیرد به
طرف تجاری دلار میدهد که باعث افزایش ارزش دلار میشود بنابراین اگر میبینیم
بهرهوری ژاپنیها و چینیها بالا است به خاطر مدلی است که پس از جنگ جهانی دوم در
آنها تعریف شده است.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه این سؤال مطرح میشود «چرا آمریکاییها پس
از جنگ جهانی دوم این پیشنهاد را به ایران یا کشورهایی که دارای منابع نفتی هستند،
نداده زیرا در این صورت مانند کشور چین این کشورها نیاز به خرید نفت و مواد اولیه
نداشتند؟» توضیح داد: کشوری مثل چین که بزرگترین شریک تجاری آمریکا است به خوبی میداند
که در این حصار گیر افتاده است اما چین میتواند برای مدت محدودی مثلاً دو هفته یا
یک ماه صادرات کالا به آمریکا را لغو و این کشور را با مشکل مواجه کند اما آمریکا
در این باره نیز راهکار کنترلی در اختیار دارد در این صورت آمریکا کشورهای
تولیدکننده نفت را به عنوان اهرم کنترلی مورد استفاده قرار میدهد که مانع از فروش
نفت به کشورهای تولیدکننده از جمله چین شوند.
بخشی
دستجردی یادآورشد: از سوی دیگر همواره در ادبیات اقتصادی میخوانیم که بنگاههای
کوچک اقتصادی و خصوصیسازی مطلوب است اما اگر این موضوع صحت دارد چرا بزرگترین
شرکتهای چند ملیتی و غولهای تولیدی در آمریکا قرار دارند.
وی
افزود: علت این مغایرت این است که کشورهایی که قرار است کالا به آمریکا صادر کنند
باید متشکل از بنگاههای اقتصادی کوچک باشند تا این بنگاهها قدرت یکی شدن و
قدرتمند شدن را پیدا نکنند تا احتمال قد علم کردن آنها وجود نداشته باشد از سوی
دیگر برای آمریکا بهتر است که دلاری که بابت خرید کالا میپردازد به بنگاههای
کوچک تزریق شود و نه به دولتها.
عضو
هیئت علمی دانشگاه اصفهان خاطرنشان کرد: به دلیل مجموع این عوامل است که باید
الگوی رقیب را بشناسیم و سپس راهکار مناسب را اتخاذ کنیم زیرا در صورت عدم شناخت
کافی از رقیب ممکن است ناخواسته در چارچوب اهداف دشمن گام برداریم.
منبع: فارس