پایگاه خبری تحلیلی
فولاد (ایفنا)-روسیه
امروز میگوید: بگذارید ایالاتمتحده و عربستان سعودی تا هر جا که میخواهند قیمت
نفت را کاهش دهند؛ پیش از ورشکستگی من، اتفاقات دیگری نیز خواهد افتاد. چین از
کاهش قیمت نفت و خلاص شدن از پترودلار قوی تر می شود و کشورهای مصرف کننده آمریکا
و... زیان خواهند دید و روندی که آمریکا برای سرکوب روسیه و چین ایجاد کرده است به
خود آمریکا و عربستان برمی گردد...
پترونت: از ماه ژوئن تا کنون قیمت نفت در
بازارهای جهانی به نصف کاهش پیدا کرده است و امروز دیگر هر کسی میداند که این
وضعیت نمیتواند طبیعی باشد؛ به عبارتی بهتر باید بگوییم که در زیرِ نیمکاسهی
اقتصادی ماجرا حتماً باید به دنبال کاسهی سیاسی گشت.
در انتهای هفته گذشته، بهای هر بشکه نفت خام برنت به 57
دلار رسید در حالی که به وضوح هنوز تصویرِ قیمتهای 115 دلاری و حتا بالاتر از آن
برای ما به یک خاطره تبدیل نشده است.
در این یادداشت سعی داریم تا به صورت کلی دلایل کاهش قیمت
بهای نفت در بازارهای جهانی را بررسی کرده و نتایج احتمالی این رویداد را در کوتاه
و میانمدت متذکر شویم.
این روزها در صفحات و بخشهای اقتصادی رسانههای غربی به
صورت مکرر میبینیم که ادعا میشود دلیل کاهش بهای نفت خام تنها عرضهی بیش از حد
آن به بازارهاست. در حالی که حتا اگر این گزاره صحت داشته باشد باز هم این افزایش
عرضه از سوی تولیدکنندگان در حدی نیست که باعث کاهش 50 تا 60 دلاری قیمت نفت شود.
فقط با نوعی سادهانگاری جنونآمیز میتوان این ادعا را پذیرفت که قیمت نفت با
مکانیسم طبیعی بازار کاهش یافته است. البته در این شکی نیست که قیمت 110 دلاری
برای هر بشکه نفت خام که برای چندین سال قیمت مسلط بازارها بود، نیز یک قیمت سیاسی
و دستکاری شده بود و هیچ گاه ارزش یک بشکه نفت در این حد نمیتوانست باشد، اما با
پذیرفتن این موضوع باز هم در اصل ماجرا هیچ تغییری ایجاد نمیشود؛ به این معنا که
یا غرب در یک دهه گذشته بازارها را دستکاری و قیمتها را به صورت مصنوعی بالا نگه
داشته است و یا امروز مشغول این کار و پایینکشیدن تعمدی و دستوری قیمتهاست! در
هر دو صورتِ این معادله، مکانیسم بازار بازندهی اصلی خواهد بود.
با این
وجود ما معتقدیم که هم در گذشته و هم امروز بازارها دستکاری شده و میشوند و
اصولاً از این منظر میبایست به قیمت نفت نگریست و با این منطق واجب است که همهی
دیدگاههای سادهانگارانهی مسلط را به کناری گذاشت. نمیتوان قبول کرد در زمانهای که حجم
بزرگی از نفت ایران و لیبی از بازارها خارج است و رشد صنعتی و نیاز روزافزون چین
به انرژی نیز امری ثابت و پایدار مانده است، حتا با وجود اضافه شدن نفت شیل آمریکا
به بازارها، قیمتها به صورت طبیعی 60 دلار کاهش یابند، آن هم به صورت یک دفعه!
افزایش قیمت نفت در یک دهه گذشته دو دلیل مشخص داشت: اول
اعتماد به نفس آمریکا در مورد پایداری سیستم پترودلار و دوم هم طمع این کشور برای
تولید صنعتی نفت شیل از لایههای رسوبی؛ ایالات متحده در ابتدای قرن بیست و یکم در
شرایطی از اقتدار بیسابقه به سر میبرد به طرزی که
در عرض ده سال حداقل چهار جنگ را به صورت کلاسیک و غیر از آن راهاندازی و مدیریت
کرد. اما امروز به آرامی و بی سر و صدا تنها مشغول ترک کردن میدانهای جنگ قدیمی
است. در آستانهی هزاره سوم، سیستم پترودلار با قدرت و ثباتی رشک برانگیز ورود سیل
کالاهای مورد نیاز آمریکاییها را به این کشور مقدور کرده و این کشور در ازای آنها
تنها تکههایی کاغذ سبز رنگ به نام دلار به فروشندگان جهانسومی خود میداد اما
امروز این معادلات سراپا تغییر کرده است.
در سال 2013 و 2014، غدهی چرکین روسیه دوباره برای ایالات
متحده سرباز کرد. زمانی که ریگان در دههی هشتاد با مدیریت بازارهای نفت
خام، سیاستمداران شوروی را در عرض یک دهه به ملعبهی دست خود تبدیل کرد و پس از
آن نیز با اعلام فروپاشی شوروی دستهای از الیگارشها و گانگسترهای جنایتکار را
بر این کشور مسلط کرد. هیچ کس فکرش را هم نمیکرد که مشکلات غرب با روسیه در عرض 3
دهه دوباره با تمام قوا احیا شود. تمام دستکاریهای یلتسین (رئیسجمهور دائم الخمر روسیه در دههی
نود میلادی) و امثال خودورفسکیها، نه تنها روسیه را مضمحل نکرد که تنها تخم کینه
را در دل مردم و سیاستمدراران روس علیه غرب بارورتر از پیش ساخت. فساد در روسیه
نهادی و ساختاری شده و حتا پوتین و مدودوف نیز در این مورد نمیتوانند تبری
بجویند؛ با این وجود نمیتوان انتظار داشت که یک کشور که به مدت نیم قرن ابرقدرت
سیاسی-اقتصادی و صنعتی جهان بوده است را در عرض ده سال به سطح کشورهایی نظیر
لهستان و اوکراین تقلیل یابد. زیرساختها، سطوح سیاسی و انتظارات اجتماعی مطمئناً
در این پروسه از جایی شروع به کوک کردن ساز مخالف خواهند نمود و بدون شک، پوتین
نمایندهی این خواست اجتماعی است. پوتین نتیجهی زیادهخواهیهای خود غرب است و نه
نتیجه نبود سنت دموکراسی در کشوری عقبمانده.
در سالهای اخیر افسر باهوش کاگب به آرامی و با دوروییای
که تنها از آنگلواِمریکنها میتوان انتظار داشت، در ابتدا دست به اعتماد آفرینی
در رابطه با غرب زد، پس از آن اندکی وضعیت فساد ساختاری را سر و سامان داد (هرچند
که هیچگاه نمیتوان ادعای پاک سازی کامل و یا حتا نسبیِ سطوح و ساختارهای سیاسی و
اقتصادی روسیه از فساد را داشت) و پس از آن با توجه به تنها میراث دوران شوروی
(یعنی قدرت تسلیحاتی بینظیر) شروع به ایجاد هویتی مستقل در برابر غرب کرد تا به
این ترتیب بتواند زخم تحقیرهای سیاسی دههی 90 را اندکی التیام بخشد.
اوکراین موضوع چندان مهمی برای روسیه نمیتوانست باشد اما
نقطهای بود كه باید در آن تعارضات و شکافها هویدا میشد و شد. بعد از شروع
داستانهای اوکراین پوتین تنها نمیتوانست با کارت اوکراین بازی کند چرا که اوکراین
تنها یک بهانه بود. الحاق کریمه، ائتلاف با بریکس، شروع همکاریهای گسترده و هدفمند
با چین در سطح اقتصادی، تغییر مسیر خطوط لوله انتقال گاز به اروپا و در آخر بازی
در زمین آمریکا در موضوعِ به خصوصِ نفت را میتوان استراتژیهای همزمانی دانست که
این افسر باهوش کاگب به خوبی آنها را در تقریباً یک سال گذشته پیش برده است.
آمریکا ناچار بود با تغییر و کاهش چشمگیر قیمت نفت پوتین
را مهار کند اما پوتین ظاهراً برای این موضوع نیز تمهیدات هوشمندانهای اندیشیده
است: آمریکا در کاهش بهای نفت خام دست به ریسک بزرگی زد، چرا که هم عطش قدرتطلبی
عربستان سعودی را افزایش داد و هم صنایع داخلی نفت خود را تقریباً به مرز ورشکستگی
کشاند، با این وجود تنها راه مهار پوتین کاهش بهای نفت خام بود.
اما پوتین نیز در این زمینه منفعل باقی نماند. در تحلیلی
که اخیراً یک سایت روس منتشر کرده است، پوتین در ماههای گذشته نفت را در ازای طلا
فروخته است. این به معنای مجبور کردن مشتریان به پرداخت طلای واقعی نبوده بلکه به
این معناست که دلار حاصل از فروش نفت و گاز خود را بلافاصله با طلایِ واقعی
جایگزین کرده است.
این حرکت
چه معانیای میتواند داشته باشد: قیمت نفت به دلار کم شده است؛ ارزش
دلار افزایش یافته و قیمت طلا نیز کاهش یافته است. سیستم اقتصادی روسیه پیش
از این به پترودلار (سیستم مبادله نفت با دلار) وابسته بوده و حالا میزان دلار کمتری
در دسترس دارد این در ظاهر یعنی شکست روسیه و ورشکستگی اقتصادی این کشور. اما
پوتین باهوشمندی تمام این بازی را به بازیِ حماقت آمریکا تبدیل نموده است، او
دلارِ کمِ خود را با طلایِ ارزان موجود
در اروپا مبادله کرده و ذخایر طلای خود را افزایش داده است و به این ترتیب دلار را
در اقتصاد روسیه به کلی از معنا تهی کرده است. این موضوع اهمیت بیشتری مییابد
وقتی بدانیم که چین و روسیه به تازگی تهاتر نفتی-کالایی به واسطه طلا را آغاز کرده
و کشورهایی نظیر قزاقستان هند و آفریقای جنوبی نیز در این رابطه همراستا با روسیه
عمل میکنند.
تنها
مزیتِ اقتصاد آمریکا دلارِ آن و به معنایی دقیقتر پترودلار است؛ یعنی دولت آمریکا
تنها با چاپ دلار و ارائه اوراق قرضه خود به حیاتی انگلی دست میزند و شرایطی را
مهیا میکند که شهروندان خود به طور متوسط بیش از 500 برابر یک شهروند جهانسوم
کالا مصرف کند! آن هم چه کالاهایی؟ همان کالاهایی که شهروندان جهان سوم تولید کردهاند!
حال و با خلع ید آمریکا -حتا به صورت محدود- از این مزیت چه
اتفاقی خواهد افتاد؟ جواب ساده است: بازیای که اوباما با نخوتی مثال زدنی
برای سرکوب روسیه آغاز کرده بود به بازی سرکوب آمریکا بدل شده است.
روسیه امروز میگوید: بگذارید نفت کاهش پیدا کند، با وجود
این که من ضرر هنگفتی خواهم کرد اما کسانی که تا به حال در اقتصاد جهانی مشغول
مصرف ناموجه بودهاند در نهایت ضرر بیشتری خواهند کرد. اقتصاد جهانی به نفع چین
گردش خواهد کرد (هم به دلیل کاهش قیمت نفت خام و رشد بالاتر این کشور و هم به علت
خلاص شدن این کشور از سیستم پترودلار) و احتمالاً این کشور به قدرت هژمون در این
پروسه تبدیل میشود، اما من هم یک قدرت سیاسی بزرگ میشوم! و چه چیزی بهتر از این
برای مردمی که سالها تحقیر شدهاند! پس بگذارید ایالاتمتحده و عربستان سعودی تا
هر جا که میخواهند قیمت نفت را کاهش دهند؛ پیش از ورشکستگی من، اتفاقات دیگری نیز
خواهد افتاد....
منبع: دنیای اقتصاد
موضوعات مرتبط: نفت - بازار نفت - اخبار اقتصادی - تحلیل
اخبار