پایگاه خبری تحلیلی فولاد(ایفنا)- با وجود برخی مشکلات ساختگی در روابط ایران و آسیای مرکزی، ماهیت
روابط کشورهای مذکور با یکدیگر فراتر از حد فعلی است و زمینههای بسیاری برای
آزمودن فرضیه نزدیکی روابط در صورت معرفی درست و واقعی پتانسیل ایران وجود دارد.
کوبات رحیماف، کارشناس مستقل در حوزهی پروژههای زیربنایی اوراسیای
مرکزی در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه در آستانه برگزاری چهاردهمین اجلاس کشورهای عضو شانگهای
قرار داد، به بررسی ماهیت چالشها و فرصتهای پیش روی جمهوری اسلامی ایران با 5
کشور آسیای مرکزی میپردازد.
متن کامل این یادداشت را در زیر میخوانید.
تعامل میان کشورهای آسیای مرکزی و ایران همواره از ماهیت فعالی
برخوردار بوده است. بسیاری از آثار فرهنگی گذشته کموبیش با فرهنگ فارسی مرتبط
بودند و مردم امروز تاجیکستان خود را وارث دستاوردهای بزرگ آن دوران میدانند.
اما در جهان امروز همه چیز بسیار دشوار و پیچیده است. آسیای مرکزی و
قزاقستان بخشی از امپراطوری روسیه و اتحاد جماهیر شوروی بودند، اما در زمانهایی نه
چندان دور، شوروی قسمت شمالی ایران را در زمان جنگ جهانی دوم تحت تسلط خود گرفت.
در حال حاضر، تمامی آنها، کشورهای مستقلی در منطقه محسوب میشوند، اما نمیتوان
در مورد رنسانس ایران در آسیای مرکزی سخن گفت.
این مسئله میتواند دلایلی منطقی داشته باشد، در هر حال روسیه تاثیر
مقتدرانهای بر پروسههای منطقهای داشته و این وضعیت برای مدت طولانی نیز ادامه
خواهد داشت. در عین حال، تا بدین لحظه حضور آمریکا و همپیمانان در منطقهی آسیای
مرکزی تاثیرگذار بوده است. همچنین میتوان به منافع جدی چین و ترکیه نیز در این
منطقه اشاره کرد.
علاوه بر آن، پیشرفتهای عربستان سعودی، قطر، عمان و ... نیز در
آسیای مرکزی مشهود است.
موارد ذکر شده بدان معناست که ایران در میان رقبای ژئوپلیتیکی قرار
گرفته که نگاهی خصمانه به وی دارند. وارد آوردن فشار بر کشورهای آسیای مرکزی از
جانب کشورهای فوق الذکر و همچنین اعمال فشار از طریق ایجاد تصویری نادرست از ایران
از علل مهم عدم حضور فعال ایران در منطقه میباشد.
و علت مهم دیگر بی اعتمادی اهل سنت (که بیشتر ساکنین این منطقه را
تشکیل میدهند) نسبت به شیعیان بوده که مشکلی دیرینه است. تاجیکها، علیرغم
مشابهتی که از نظر زبانی با ایرانیان دارند، اکثرا سنی هستند، به استثنای
اسماعیلیان، که ساکن برخی از مناطق کوهستانی بوده و از نظر اعتقادی به شیعیان
نزدیک میباشند. این عامل اغلب نادیده گرفته میشود، اما «شیطان در جزئیات وجود
دارد» و هنگام مطالعه و بررسی سناریوهای احتمالی در مورد پیشبرد منافع ایران در
منطقه، باید حتما این نکته را در نظر گرفت.
بنابراین به عقیدهی من تشریح وضعیت زندگی در ایران و تفسیر جهتگیریهای
اصلی سیاست ایران از طریق ایجاد سایتهای تخصصی و کانالهای تلویزیونی، تبادل
فرهنگ، تسهیل صدور ویزا و ... امری لازم و ضروری است. من تجارب و موفقیتهای منبع
اطلاعاتی روسی iran.ru را تحسین میکنم، اما
باید بهعنوان مثال iran.kz یا iran.uz و همچنین کانالهای
تلویزیونی و مجلات ایرانی به زبان مردم کشورهای آسیای مرکزی نیز تشکیل شوند.
اما ایران چیزهایی دارد که میتواند به آنها افتخار کند و به اشتراک
بگذارد، از میراث فرهنگی و ظرفیت بالای عناصر صادراتی گرفته تا تجارب موفقیتآمیز
در زمینهی مبارزه با تروریسم و قاچاق غیرقانونی مواد مخدر. اما در بسیاری از حوزهها،
موانعی در مسیر همکاری وجود دارد که یا توسط رقبای ژئوپلیتیکی ایران و یا به تحریک
آنها ایجاد شدهاند.
بهعنوان مثال، واحدهای قاچاق موادمخدر در قرقیزستان از محل درآمد
مالیات مردم آمریکا مورد حمایت مالی قرار میگیرند. بسیاری از کالاهای صادراتی
شرکتهای ایرانی یا نمیتوانند با کالاهای ترکی و چینی رقابت کنند و یا با کالاهای
بومی رقابت میکنند.
بنابراین مسئله لجستیک از اهمیت برخوردار میشود، چرا که تولیدات
ایرانی از طریق کاهش هزینههای مربوط به لجستیک میتوانند در عرصه رقابتی موفق
شوند. علاوه بر آن، ایجاد کمپانیهای ترانزیتی-لجستیکی با کشورهای منطقه از اهمیت
زیادی برخوردار میباشد.
فاکتور مهم دیگری که در همکاری با ایران، موجب افزایش احتمالی منافع
کشورهای آسیای مرکزی میشود، ورود به خلیج فارس است. اگر ایران در آینده نزدیک
بتواند سیستم حملونقل و در وهلهی اول راهآهن را مدرنیزه کند، با استقبال تمام
کشورهای منطقه مواجه میشود، چرا که همهی آنها، بدون استثناء به اقیانوس دسترسی
ندارند.
در این ارتباط، راهاندازی واقعی خط آهن «شمال-جنوب» دارای اهمیت است.
من و همکارانم این خطآهن را مسیر تجاری خزر-گانزی مینامیم، چرا که نسبت به «مسیر
تجاری بالتیک تا خزر و خلیجفارس» نام دقیقتر و جالبتری میباشد. اما بدین
منظور، همسوسازی تلاشهای چندین کشور، بهویژه قزاقستان و ترکمنستان ضرورت دارد و
زمان بهرهبرداری تجاری خط آهن نیز تا حد زیادی به این مسئله بستگی دارد. بهرهبرداری
تجاری از این مسیر، نه تنها به نفع کشورهای ذی نفع میباشد، بلکه برای اتحادیه
اروپا و فدراسیون روسیه نیز مفید است.
از طرف دیگر، افزایش حجم مبادلات تجاری میان چین و ایران منجر به
افزایش درآمدهای حاصل از حملونقل ترانزیتی خواهد شد که در اینصورت قزاقستان و
ترکمنستان بیشترین سود را خواهند داشت. در صورت احداث خط آهن تاجیکستان-افغانستان-ترکمنستان
با انشعابی به هرات، میتوان اذعان داشت که در خصوص گسترش روابط تجاری میان
کشورهای آسیای مرکزی و ایران اقدامی صورت گرفته است.
لازم به ذکر است که برخی از کشورهای آسیای مرکزی مغرضانه عمل کردند و
به روال سابق با موسسات مالی ایرانی برخورد نمودند. بویژه اقدامی که در راستای قطع
فعالیتهای سرمایهگذاران ایرانی در «FinanceCreditBank» (قرقیزستان) صورت گرفت، میتواند بر فعالیت کمپانیهای ایرانی
فعال سایر حوزهها در قرقیزستان، بهطورمثال تهیه و فرآوری گوشت و بهطورکلی بخش
کشاورزی، تاثیر منفی بگذارد.
این مسئله باز هم ناشی از فشار غرب در اعمال تحریم علیه ایران است.
اما در حال حاضر امکان تنظیم مجدد روابط کشورهای منطقه با ایران با توجه به اهمیت
روابط متقابل وجود دارد، چرا که سرمایهگذاران تمایل به همکاری در پروژههای
مختلف را دارند.
اعتقاد من بر این است که تجارت ایران و ماموریتهای دیپلماتیک در
کشورهای آسیای مرکزی، علیرغم مشکلات و موانع موجود باید ادامه یابند. کل جمعیت
آسیای مرکزی بالغ بر 66 میلیون نفر است و این به معنای یک بازار مصرف بزرگ با رشد
روزافزون میباشد.
در نهایت، معتقدم که ایران باید از چنین ابزارهایی به عنوان فرصتی در
همکاری با اتاق بازرگانی کشورهای منطقه بهره ببرد. این اقدام ابزاری در جهت
پیشبرد منافع و جذب سرمایهگذاران در پروژههای مختلف است که کارآمدی آن به اثبات
رسیده است. و همانطور که قبلا ذکر شد، ایران باید به حضور فرهنگی و اطلاعاتی
گستردهتری در منطقه دست یابد و این امر ارتباط موثری با افزایش تمایل به پیشرفت
در حوزههای اقتصادی و سیاسی دارد.
منبع: فارس