[ سبد خرید شما خالی است ]

آیا آمریکا باید نگران اتحاد چین و روسیه باشد؟-10/06/1393

پایگاه خبری تحلیلی فولاد(ایفنا)-  نشریه فارین پالیسی در مطلبی دغدغه های امنیتی، سیاسی و اقتصادی ایالات متحده از نزدیکی بین چین و روسیه را بررسی کرده و پیامدهای این اتحاد را برای آمریکا و متحدانش در منطقه برشمرده است.

 

اقتصاد ایرانی: آیا اتحاد جدید میان روسیه و چین تهدیدی علیه ایالات متحده محسوب می شود؟ روابط در حال ظهور روسیه و چین با هدف قرار دادن نظم نئولیبرال به رهبری ایالات متحده، بر آشفتگی کنونی سیاست خارجی آمریکا تاثیر گذاشته است ـ مسکو و پکن در نیم قرن اخیر هیچ گاه تا این حد نزدیک نبوده اند.

بر اساس «مدل جدید روابط قدرت های بزرگ» مد نظر رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، دو قدرت بزرگ وجود دارد: ایالات متحده و روسیه. اسناد راهبردی چین نشان می دهد چین قصد دارد ایالات متحده را مدیریت کند و با روسیه متحد شود. چرا که هر دو کشور منافع قابل توجهی دارند. جین پینگ و رئیس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین موضع مشترکی در اعتراض به انقلاب های رنگی دارند. هر دو از گفتمان قومی ملی گرایانه بهره می برند که در آن نژاد روس در روسیه و قوم هان در تمدن چین برجسته می شوند. در نشست ماه می کنفرانس تعامل و اعتمادسازی آسیا (سیکا) در شانگهای، شی جین پینگ، صریح ترین حمله لفظی را علیه سیستم معاهده سان فرانسیسکو به رهبری ایالات متحده در آسیا، از زمان سخنرانی گورباچف در سال 1985 انجام داد؛ که در آن همان موضوعات یعنی همزیستی مسالمت آمیز، چندجانبه گرایی و مخالفت با اتحادیه ها و بلوک های مختلف در آسیا انعکاس داده شد.

پوتین موضوعات مورد نظر رئیس جمهور چین در مورد محوریت امنیت اوراسیا را مورد تایید قرار داد که این کار به طور واضح مقابله با اتحادهای دریایی ایالات متحده را هدف گرفته بود. معامله 400 میلیارد دلاری خرید گاز بین چین و روسیه در ماه می، توان چین را برای مسکو در شرایطی نمایان کرد که غرب تلاش می کرد روسیه را بر سر مساله اوکراین منزوی کند.

این دو رهبر توافق کردند که همکاری در مسائل سیاسی را افزایش دهند. آن ها می توانند اقداماتی را در اتحاد با هم انجام دهند که سیاست امنیتی ایالات متحده را پیچیده تر کند. سرعت عملیاتی نیروهای روسیه در شرق دور اخیرا بیشتر شده است که این مساله روی نیروهای آمریکا و ژاپن، فشار جدیدی وارد می کند. این مساله زمانی اهمیت می یابد که نیروهای ژاپن بخواهند در پاسخ به اقدامات چین درباره قایق های ماهیگیری، کشتی های گارد ساحلی و در مقابل گروه های عملیاتی ارتش آزادی بخش، در اطراف سنکاکوس از خود واکنش نشان دهند. فروش تسلیحات روسی به چین ـ اکثرا تسلیحات دریایی است اما شامل موتورهای جت برای جنگنده ها و بمب افکن ها نیز می شود ـ بعد از 15 سال روند کاهشی، دوباره به سطح سال 1990 برگشته است. مدارک نشان می دهد که بعد از مطرح شدن مساله اسنودن، سرویس امنیتی دو کشور عملیات مشترکی را با یکدیگر اجرا کرده اند ـ حداقل با توجه به این واقعیت که کسی (احتمالا روس ها) می دانسته اند چگونه باید اسنودن را تحت نظر داشت و کسی (احتمالا چینی ها) می دانسته که او دقیقا در هنگ کنگ چه می کند و تضمین کرده اند که او می تواند از آنجا خارج شود.

با این حال، اتحاد جدید روسیه و چین آن میزان قابل توجه نیست که غرب رویکرد بنیادین خود در مورد پاسیفیک غربی و اوکراین را تغییر دهد. چین یک قدرت در حال ظهور با اهداف تجدیدنظرطلبانه در پاسیفیک است اما به اقتصاد آمریکا و نهادهای اقتصادی بین المللی وابستگی دارد. روسیه یک قدرت در حال افول با اهداف تجدیدنظرطلبانه در اروپای مرکزی است و کم و بیش به نهادهای بین المللی جهانی وابستگی دارد. در حالی که چین بحران عمیقی در زمینه فساد دارد، دولت جین پینگ اساسا بر برآورده کردن انتظارات مردم چین در زمینه افزایش استانداردهای زندگی تمرکز دارد، در حالی که پوتین باید الیگارشی حاکم را راضی کند. بنابراین در حالی که مقابله با ایالات متحده یک موضوع اصلی در پوتینیسم است، دنگیسم Dengism آن اندازه در نگاه شی غلبه دارد که روابط چین و ایالات متحده را با ثبات نگه دارد. در همین حال، چین انگیزه کمی برای قدرت دادن به روسیه در آسیا دارد، البته روسیه در این وسط بیشتر نگران است زیرا در شرق دور روسیه فقط 7 میلیون نفر جمعیت دارد در حالی که چین جمعیتی 1.3 میلیاردی دارد که هر روز نیز بر خواسته های آنها برای منابع طبیعی افزوده می شود. اتحاد نزدیک تر میان روسیه و چین همیشه انسجام کمتری نسبت به سیستم اتحاد معاهده ای آمریکا در پاسیفیک دارد.

با این حال، برادری پوتین و جین پینگ باید علامتی به کاخ سفید باشد مبنی بر این که سیاست آمریکا در مورد روسیه نمی تواند تنها فراآتلانتیکی باشد. این مساله حیاتی به نظر می رسد که همزمان با رابطه با روسیه، آمریکا تعریف خود را از غرب به بیش از اروپا گسترش دهد. این کاری است که ریگان در نشست ویلیامزبرگ جی هفت در سال 1983 زمانی که یاشیرو ناکازون و ژاپن را به عنوان یک شریک تمام عیار در دفاع از آزادی و مهار ماجراجویی شوروی معرفی کرد، انجام داد. در نهایت، نه تنها جنگ سرد در اروپا با پیروزی به پایان رسید، بلکه در جنوب آسیا و پاسیفیک نیز با کمک قدرت های کلیدی پیروز شد. علاوه بر ژاپن، هند بهترین چماقی است که ایالات متحده می تواند در روابط روسیه و چین از آن استفاده کند ـ روسیه سه برابر بیشتر از چین به هند اسلحه می فروشد و رقابت استراتژیک چین و هند، قابلیت مسکو برای همکاری نزدیک با چین را پایین می آورد. با وجود توجه چراغ خاموش واشنگتن، ایالات متحده هنوز هم روابط ژئواستراتژیک بهتری با دهلی دارد و دولت آمریکا قصد دارد سرمایه گذاری خود را در رابطه با دولت جدید نارندرا مودی افزایش دهد تا منافع خود را حفظ کند.

کاخ سفید باید این نکته را به خاطر داشته باشد که پاسخ آمریکا به فشار روسیه علیه اوکراین و بند 5 معاهده اتحاد در بالتیک، به دقت توسط متحدانش در آسیا پیگیری می شود. متحدانی که هم اکنون نسبت به ضعف دولت آمریکا در ناآرامی های سوریه عصبانی هستند. این روزها در اعتماد جهانی به قدرت آمریکا، نقصانی جدی وجود دارد که لازم است واشنگتن از آن مطلع باشد و درباره پیامدهای استراتژی پوتین چاره ای بیندیشد. در همین حال، آمریکا به دنبال جلوگیری از ایجاد یک جنگ سرد جدید و راه حلی برای خروج از بحران کنونی اوکراین است. ژاپن و کشورهای دیگر می توانند همکاری بهتری با روسیه داشته باشند. همان طور که قدرت سخت افزاری چین برای مسکو بیش از مقابله ایدئولوژیکی پوتین با غرب اهمیت پیدا کرده است. در نهایت، دولت اوباما باید وضعیت کلی نظم نئولیبرال را با جدی گرفتن سیاست های داخلی ایالات متحده در معاملات تجاری فراپاسیفیکی و فراآتلانتیکی تقویت کند. آمریکا می تواند و باید ارکان نظم نئولیبرالی را تقویت کند تا بتواند به چالش های پیش رو پاسخ دهد.

اتحاد روسیه و چین نباید ایالات متحده را در مخالفت پایه ای با اقدامات پوتین در اوکراین متزلزل کند، اما این اتحاد می تواند کوتاه نظری آمریکا را اصلاح کند و این کشور را مجبور کند هنگامی که در منطقه ای اقدامی انجام می دهد، جهانی فکر کند.

منبع: اقتصاد ایرانی

۱۰ شهریور ۱۳۹۳ ۱۴:۳۷
تعداد بازدید : ۲۹۱
کد خبر : ۲۰,۶۶۷

نظرات بینندگان

تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید